English

خبرگزاری موج به بهانه گرامیداشت هفته دفاع مقدس گزارش می دهد؛

"مردم" رمز اصلی هشت سال ایستادگی بودند

آمار و اطلاعات نشان می‌دهد که جنگ تحمیلی از همان ماه‌های نخست انقلاب در کرمانشاه شروع شده بود و به قول بهروز حقیقی، که خودش کرمانشاهی و جانباز است دفاع مقدس در کرمانشاه نه هشت سال، که در واقع ده سال طول کشید.

"مردم" رمز اصلی هشت سال ایستادگی بودند

به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج کرمانشاه، یکی از آن قدیمی‌ها و به قول خودش"جامانده‌های کم سعادت" از آن روزها این‌طور برایم تعریف می‌کرد: « اسمش غیرت و ناموسمان بود که ما و هم سن و سالانمان که تا دیروز پاسوز کوچه خاکی‌های محصورشده با نیم آجرهای دروازه‌بانی و توپ سه لایه پلاستیکی بودیم ، یک‌باره عزم بزرگی کردیم و برای دست گرفتن یک اسلحه و سینه ستبر کردن جلوی دشمنی هشت ساله قد علم کردیم...

آن روزها فقط اسم بزرگ " ایران " برای به جوش آمدن یک دریا غیرت زنانه و مردانه کافی بود و اگر راحت‌تر بخواهم بگویم دخترها و پسرهای آن زمان اکثراً نوجوانی و جوانی نکردند و همه یک‌باره بزرگ شدند؛ بزرگی به بلندی دماوند و وسعت خلیج همیشه فارس، به گستردگی زاگرس و به سوزندگی کویر لوت...."و حالا سی و اندی سال از آن روزگاران دفاع مقدس ایستادگی، مقاومت و یکی شدن گذشته است خیلی از شهرها و روستاهای مرزی همچون کرمانشاه به لحاظ خسارات ناشی از هشت سال جنگ تحمیلی، بیشتر آن حال و هوا را درک می‌کنند، هنوز پای صحبت بزرگان خانواده که بنشینیم، بخش مهمی از خاطراتشان به بمباران‌های وقت و بی‌وقت، آژیرهای قرمز و سفید، تیر و ترکش، خون و اشک و ... بازمی‌گردد.

واقعیت امر این است که دفاع مقدس، نام‌آشناترین واژه در قاموس حماسه‌های عزت آفرین ایران است که خاطرات دلاوری‌های آن، در نماد استقامت جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، تنها جنگ دو کشور نبود، بلکه یک دنیا با ایران بود و اگر همان از این جنگ به عنوان حماسه بزرگ و دفاع مقدس یاد می‌شود، از آن جهت است که فرزندان رشید ایران اسلامی با ساله پیمود و با ایستادگی در برابر قدرت‌های بزرگ، خود را به عنوان نظامی مردمی و قدرتمند، شناساند و دفاع نمی‌توانست آنان را به پیروزی نزدیک کند و زمینه‌ساز این هدایت، تحول باطنی بود که آن‌ها را به «انسانیت» و حماسه دفاع مقدس، فریاد بیدادگری بود که وجدان‌های آگاه و بیدار را راسخ‌تر و دل‌های غبار گرفته و زنگار میگ‌های عراقی قرار گرفت و بسیاری از مردم بی‌دفاع کشته و زخمی شدند.

و اما کرمانشاه که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ستاد فرماندهی سپاه منطقه ۷ در این شهر تشکیل شد و شهید محمد بروجردی به عنوان فرمانده این سپاه نقش بسزایی در ایجاد امنیت در دو استان کرمانشاه و کردستان ایفا کرد و اگر چه به‌صورت رسمی در روز 31 شهریورماه سال 1359 در حالی که فقط 19 ماه و 18 روز از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذشت، رژیم بعث عراق، جنگ زمینی، هوایی و دریایی علیه کشور را به بهانه پایبند نبودن ایران به قرارداد الجزایر، به شکل رسمی شروع کرد اما واقعیت این است که در محدوده زمانی پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان آغاز جنگ تحمیلی در استان کرمانشاه از مقاطعی است که کمتر به آن پرداخته شده است چرا که در این دوره کرمانشاه عملاً درگیر جنگ داخلی و حمله غیررسمی عراق بود به عنوان مثال در تاریخ چهاردهم فروردین‌ماه سال ۱۳۵۸ یک گروه از ارتش عراق به شهر قصر شیرین حمله کردند و در همان ساعات اولیه شروع جنگ هم‌زمان با حمله به دیگر نقاط مرزی ایران، حمله به استان کرمانشاه هم با حمله به شهرهای قصر شیرین، اسلام‌آباد غرب و کرمانشاه آغاز شد .

ارتش عراق در ساعت 13:30 روز 31 شهریورماه با وارد کردن 192 فروند جنگنده، 12 لشکر مجهز پیاده و زرهی و 30 تیپ مستقل خود در استان‌های کرمانشاه، ایلام و خوزستان جبهه‌ای به طول 1200 کیلومتر را گشود و این در حالی بود که تنها لشکر81 زرهی، لشکر92 زرهی، تیپ84 پیاده خرم‌آباد و تیپ 37زرهی را در مقابل خود داشت که استعداد کل این یگان‌ها کمتر از 50 درصد بود.

در طول دوران دفاع مقدس بیش از ۲۷ عملیات دفاع مقدس در استان کرمانشاه انجام شد که چهار عملیات کربلای ۶، بیت‌المقدس ۴، مطلع‌الفجر و مرصاد در شهر کرمانشاه اتفاق افتاد. این شهر در طول جنگ ۱۷۶ بار هدف بمب‌ها و موشک‌های ارتش عراق واقع شد و ۲۱۵۸ تن شهید و ۴۲۵۲ تن مجروح تقدیم انقلاب اسلامی کرد.

قتل گاهی به نام پناهگاه شیرین

یکی از مهم‌ترین وقایع جنگ در استان کرمانشاه بمباران پناهگاه پارک شیرین بود که در شامگاه بیست‌وششم اسفندماه سال ۱۳۶۶ این پناهگاه که مکانی برای پناه گرفتن غیرنظامیان در هنگام حملات هوایی بود، هدف موشک متعلق به ارتش عراق قرار گرفت، در جریان این رویداد ۸۰ نفر کشته و ۳۰۰ نفر مجروح شدند.

« سید عباس حسینی که مادر، همسر و دو فرزندش را در پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه  از دست داده است، با بیان اینکه آن زمان از خدا خواستم اگر بچه‌هایم شهید شده‌اند، تکه پاره نشده باشند گفت:  سی و شش سال داشتم و همسرم سی و پنج ساله بود. همسرم، بسیار مهربان و دوست‌داشتنی مؤمن، با حجاب و خیلی صبور بود و چهار فرزند داشتم سید ضیاءالدین متولد 1352، فریدالدین متولد 1354، سید مهسا کلاس پنجم و پسر آخرم سید حسام‌الدین هجده ماه داشت. با همسرم و چهار فرزندم روزهای خوبی را سپری می‌کردیم و مادرم هم کنار ما بود.

وی افزود: بمباران‌ها که شدت گرفت، در شهر کرمانشاه پناهگاه‌های زیادی ساختند. مردم از وقتی پناهگاه ساخته شد، دیگر خیالشان راحت شده بود و تا آژیر قرمز می‌شد به‌طرف پناهگاه می‌دویدند و منزل ما به پناهگاه خیلی نزدیک بود و هر وقت که بمباران می‌شد همسرم و بچه‌ها به پناهگاه می‌رفتند.

حسینی افزود: نیروهای امداد و آمبولانس‌ها ایستاده بودند و زخمی‌ها و شهدا را بیرون می‌کشیدند، به جسدها نگاه کردم، اما همسرم و مادرم و بچه‌ها نبودند، جسدهایی که بیرون می‌کشیدند وحشتناک بود؛ تکه‌تکه، خاکی و سوخته، داد و فریاد کردم و سعی‌ام بر این بود که وارد پناهگاه شوم، اما نیروهای امدادی نمی‌گذاشتند.»

روز تلخ زرده‌ای‌ها

یکی دیگر از فجایع ارتش بعث در کرمانشاه بمباران شیمیایی روستای زرده در شهرستان دالاهوی کنونی بود، این روستا در سی‌ویکم تیرماه سال ۱۳۶۷، پس از آن‌که قطعنامه ۵۹۸ مورد پذیرش حکومت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته‌بود، از طرف ارتش بعث عراق هدف حملات شیمیایی قرار گرفت.

طی این حملات هوایی، ۲۷۰ نفر در همان روز کشته شده و ۸۳۰ نفر مجروح شدند. روستای زرده به سبب قرارگیری بارگاه‌های شخصیت‌های مهم آئین یارسان، از مراکز مهم این آئین است و زیارتگاه مهمی برای یارسانیان به شمار می‌رود.

همچنین اصابت یکی از بمب‌ها به چشمه آب روستا و استفاده مردم از آب آن سبب گسترش تلفات شد. ۲۷۰ نفر در همان روز و کشته شده و ۸۳۰ نفر مجروح شدند که برخی در سال‌های بعد با ابتلا به بیماری‌هایی که از عوارض گاز خردل و دیگر مواد شیمیایی بود، کشته شدند.

هم‌زمان با بمباران شیمیایی روستای زرده، روستای نسار دیره و نسار دیره سفلی نیز مورد حمله شیمیایی ارتش عراق قرار گرفتند.

« حتماً صدای جنگنده‌ها در آسمان زرده آن‌قدر بلند بوده که خواب را از چشمان کودکان و زنان و مردان پرانده باشد و شاید کودکانشان در ساعت‌های ابتدایی صبح وقتی صدای جنگنده‌ها را شنیده بودند از خواب بیدار شده و به تماشای آن‌ها رفته بودند، شاید بزرگ‌ترها هم به تماشا رفته بودند. شاید هم با دیدن رنگین‌کمان شکل گرفته در آسمان در پی فروریختن چهار بمب شیمیایی شادی هم کرده باشند.

زرده‌ای‌ها اصلاً نمی‌دانستند بمباران شیمیایی چیست و چه آثاری از خود برجا  می‌گذارد، آن‌ها نمی‌دانستند این جنگنده‌ها و آن رنگین‌کمان و آن بوی ناخوشایند برای همیشه آن‌ها را داغدار می‌کند و  در همان روز پنج کودک زیر 10 سال و 14 جوان زیر 30 ساله را به کام مرگ می‌کشاند.

وقتی بمباران تمام شد، تازه سوزش چشم و احساس تنگی نفس و خفگی به سراغشان آمد و عده‌ای برای رهایی یافتن از خفگی و سوزش چشم و پوست به چشمه نزدیک روستا پناه بردند، غافل از اینکه آب چشمه هم آلوده بود و زخم‌ها و تاول‌های تنشان را بیشتر می‌کرد و حتی باعث شد بعضی‌هایشان جان خود را از دست بدهند.»

تیر خلاص مرصاد به دشمنان داخلی و خارجی

نقطه پایانی جنگ و تیر خلاص به رؤیای صدام نیز در این استان و در جریان عملیات مرصاد زده شد. در این عملیات که چهارم مردادماه سال ۱۳۶۷ توسط سازمان مجاهدین خلق ایران طرح‌ریزی شد، رزمندگان اسلام با هدایت شهید صیادشیرازی موفق به برتری برابر منافقین شدند تا آرزوی رسیدن آن‌ها به تهران در همین کرمانشاه برچیده شود.

متن زیر قسمتی از خاطرات این امیر سرافراز سپاه اسلام شهید علی صیاد شیرازی در مورد عملیات مرصاد است:

«شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم.

چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجادشده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خودروهایی که در انتظار جابه‌جایی بودند، مملو بود و ترافیک سنگینی ایجادشده بود.

بر این اساس با یک فروند هلی‌کوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاه‌های تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاق‌بستان حرکت کردیم.

نیمه‌شب چهارم تیرماه بود و تا ساعت یک ونیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم که چه کسی است که همین‌طور در حال پیشروی است. ساعت 5 به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تأکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است. چاره‌ای نداریم هلی‌کوپترهای کبری باید آماده باشند. یک تیم آتش آماده شد ابتدا خودم با یک هلی‌کوپتر 214 برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم.

صبح روز پنج مرداد عملیات با رمز یا علی(ع) آغاز شد. در تنگه چهارزبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود.

جاده به زودی انباشته از ادوات سوخته شد.

هم‌زمان با عملیات هوانیروز علاوه بر گروه‌های مردمی، تعدادی از لشکرهای سپاه نیز که از جنوب به غرب آمده بودند، وارد عملیات شدند. راه از هر سو به روی بازماندگان کاروان بسته‌شده بود و آنان به سختی می‌توانستند به عقب برگردند. بعضی از آن‌ها به روستاها پناه بردند و بعضی‌هایشان با خوردن قرص سیانور به زندگی خود خاتمه داده بودند.

عملیات که تمام شد در جاده کرمانشاه - اسلام آبادغرب هزاران کشته از آنان به جا مانده بود، اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتارکرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند...»

دفاع مقدس کرمانشاه

جنگ تحمیلی در کرمانشاه ۱۰ سال طول کشید

این آمار و اطلاعات نشان می‌دهد که جنگ تحمیلی از همان ماه‌های نخست انقلاب در کرمانشاه شروع شده بود و به قول بهروز حقیقی، که خودش کرمانشاهی و جانباز است دفاع مقدس در کرمانشاه نه هشت سال، که در واقع ده سال طول کشید. امیر سرتیپ فرهاد آریانفر، از فرماندهان ارتش نیز روایت می‌کند که «تعرض های مرزی ارتش عراق به ایران و استان کرمانشاه از همان اوایل انقلاب آغاز شد، به طوری که از فروردین ۱۳۵۸ تا پیش از آغاز جنگ تحمیلی، ارتش عراق بیش از ۶۳۷ بار به مرزهای استان کرمانشاه تعرض کرد؛ حتی در روزهای ۱۶ و ۱۸ شهریور سال ۱۳۵۹ عراق پاسگاه مرزی خان لیلی و بخشی از ارتفاعات میمک را تصرف کرد. در درگیری‌های منطقه خان لیلی در جنوب قصر شیرین بود که ۱۴ نفر از پرسنل لشکر ۸۱ ارتش شهید شدند و همچنان مفقودالاثر هستند و پیکر پاک‌شان هنوز تفحص نشده است.»

و"مردم"واژه ای که یکی بودن و همدلی را در هشت سال با وجود تمام سختی ها و مشقات به امید به ثمر نشستن ارزش هایشان با گوشت و خون و جانشان از نزدیک لمس کردند و نه تنها در تمام این دوران گلایه و اعتراضی از وضعیتشان نداشتند بلکه در معنای واقعی کلمه " رمز اصلی مقاومت " در برابر دشمن محسوب می شدند، نکته مهمی که رهبر معظم انقلاب نیز بارها به آن تأکید داشته اند؛ "جنگ به وسیله ی مردم اداره شد. هم ارتش و هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هم نیروهای گوناگون، متکی به مردم بودند؛ به ایمان مردم، به عشق مردم، به صفای مردم. 1390/07/20"

دفاع مقدس می‌تواند برای سالیان متمادی در جامعه اثرگذار باشد

از اول تا آخر حادثه‌ی عاشورا، به یک معنا نصف روز بوده؛ به یک معنا دو شبانه روز بوده؛ به یک معنا هم هفت، هشت روز بوده؛ بیشتر از این‌که نبوده است. از روزی که امام حسین وارد سرزمین کربلا شد، تا روزی که از خاندان خود جداگردید، مگر چند روز بوده است؟ از روز دوم تا یازدهم محرّم، هشت، نه روز بوده؛ خود آن حادثه هم که نصف روز است. شما ببینید این نصف روز حادثه، چه‌قدر در تاریخ ما برکت کرده و تا امروز هم زنده و الهامبخش است. این حادثه فقط این نیست که آن را بخوانند و بگویند و مردم خوششان بیاید یا متأثر عاطفی بشوند؛ نخیر، منشأ برکات و حرکت است. این، در انقلاب و جنگ و گذشته‌ی تاریخ ما محسوس بوده است. در تاریخ تشیع، بلکه در تاریخ انقلابهای ضد ظلم در اسلام - ولو از طرف غیرشیعیان - حادثه‌ی کربلا به صورت درخشان و نمایان اثربخش بوده؛ شاید در غیر محیط اسلامی هم اثربخش بوده است. در تاریخ خود ما - یعنی در این هزاروسیصد، چهارصد سال - همان نصف روز حادثه اثر کرده است. پس، عجیب و بعید نیست. ما اگر نخواهیم هشت سال جنگ خودمان را با آن هشت، نه ساعت عاشورای امام حسین مقایسه کنیم، یا آن را خیلی درخشانتر بدانیم - که واقعاً هم همین است؛ یعنی من هیچ حادثه‌یی را در تاریخ نمیشناسم که با فداکاری آن نصف روز قابل مقایسه باشد؛ همه چیز کوچکتر از آن است - لیکن بالاخره طرحی از آن، یا نمی از آن یم است. چرا ما فکر نکنیم که در داخل جامعه‌ی ما، برای سالهای متمادی میتواند منشأ اثر باشد؟ ۱۳۷۰/۰۴/۲۵

بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان دفتر هنر و ادبیات مقاومت)

آیا این خبر مفید بود؟
خبرنگار:
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری موج در وب منتشر خواهد شد.

پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشد منتشر نخواهد شد.

پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر

دیدگاه

مهمترین اخبار

گفتگو

آخرین اخبار گروه

پربازدیدترین گروه