خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
۳ پیام آشوب و اعتراضات در لسآنجلسِ آمریکا
«لسآنجلس، شهری که خود را نماد تنوع نژادی، فرهنگی و مهاجرتی میداند، اکنون با بحرانی روبروست که مشروعیت همین هویت را زیر سوال برده است. موضوعی که به یک بحران جدی برای این شهر تبدیل شده است.»

، به تازگی شاهد وقوع اعتراضات گسترده و معنادار در لسآنجلس آمریکا بوده ایم. محور اصلی اعتراضات، رویکردهای دولت ترامپ علیه مهاجران و تلاش برای سرکوب و اخراج آنها از خاک آمریکا است.
موضوعی که نه تنها به اقتصاد محلی شهری نظیر لس آنجلس خسارت زده بلکه موجب شده تا جامعه مهاجر و حتی مردم شهر لسآنجلس، علیه دولت آمریکا دست به اعتراض بزنند. جالب اینکه دولت ترامپ در اقدامی عجیب از اعزام دو هزار نیروی گارد ملی آمریکا به لسآنجلس خبر داده و شخص رئیس جمهور آمریکا نیز فرمان سرکوب معترضان را صادر کرده است.
مقام های ایالتی نظیر گوین نیوسام فرماندار کالیفرنیا نیز به صراحت رئیس جمهور ترامپ را فردی دیکتاتور توصیف کرده اند که هیچ توجهی به اصول دموکراتیک و البته اختیارات دولت ایالتی در کالیفرنیا ندارد. با این همه، آنچه واضح است این نکته می باشد که اعتراضات جاری در لس آنجلس، با پیام های چندگانه ای برای آمریکا همراه است که در این میان توجه به ۳ نکته مهم به نظر می رسد.
نخستین پیام این اعتراضات، تقاضای فوری و صریح برای عدالت و توقف بازداشتهای هدفمند است. بازداشت بیش از صد نفر از مهاجران، از جمله کارگران و افراد فاقد سابقه کیفری، بسیاری از شهروندان را خشمگین کرده است. بهویژه آنکه این بازداشتها در دل محلههایی صورت گرفت که بارها از سوی شهرداری و مقامات محلی به عنوان “مناطق امن برای مهاجران” اعلام شده بودند.
برای مردم لسآنجلس، این اقدام نه تنها نقض اعتماد عمومی، بلکه تضعیف حاکمیت محلی است. پافشاری معترضان بر آزادی مهاجران بازداشت شده، صدای پررنگی بود علیه سیاستهای سختگیرانهای که در ظاهر با امنیت توجیه میشوند اما در باطن، پیامدی جز رعب، بیثباتی روانی و ناامیدی اجتماعی ندارند.
دومین پیام این اعتراضات، نقد شدید به سیاست نظامیسازی فضای مدنی است. تصمیم رئیسجمهور آمریکا برای اعزام بیش از دو هزار نیروی گارد ملی و هفتصد تفنگدار دریایی برای کنترل اعتراضات، با واکنش تند مقامات محلی، از جمله فرماندار کالیفرنیا و شهردار لسآنجلس روبرو شد. آنان این اقدام را نه نشانهای از مدیریت بحران، بلکه نمایشی از سلطهجویی فدرال و بیاعتمادی به ظرفیتهای داخلی ایالت تعبیر کردند.
واقعیت این است که چنین مداخلاتی، فضای اجتماعی را به جای آرام کردن، به سمت قطبیتر شدن سوق میدهد. حضور نیروهای نظامی در برابر شهروندان معترض، ولو در شرایط خاص، این پیام را منتقل میکند که دولت ترجیح میدهد به جای گفتوگو، به سرکوب متوسل شود. این در حالی است که تاریخ بارها نشان داده برخوردهای امنیتی نه تنها صدای مردم را خاموش نمیکند، بلکه آن را رساتر و جدیتر میسازد.
پیام سوم اما شاید عمیقترین باشد: ترس عمومی از شکاف فزاینده میان واقعیتهای اجتماعی و تصویر رسمی. لسآنجلس، شهری که خود را نماد تنوع نژادی، فرهنگی و مهاجرتی میداند، اکنون با بحرانی روبروست که مشروعیت همین هویت را زیر سوال برده است. در شرایطی که این شهر در آستانه میزبانی از رویدادهایی مانند جام جهانی و المپیک است، انتشار تصاویر گارد ملی در خیابانها و دستگیریهای شبانه میتواند چهرهای کاملاً متفاوت از لسآنجلس به جهان نشان دهد.
چهرهای که نه نشانی از پناهندگی دارد و نه مفهومی از آزادی بیان. شهروندان رنگینپوست، مهاجران، و فعالان اجتماعی، خود را بیش از پیش در معرض فشار، نادیدهگرفتهشدن و حذف میبینند. آنچه این اعتراضات به روشنی نشان دادند، بحران اعتماد است. نه فقط به نهادهای فدرال، بلکه به کل سازوکار وعده دادهشده دموکراسی آمریکایی.
در چنین شرایطی، یک سوال کلیدی شکل میگیرد: راه برونرفت چیست؟ پاسخ، در سادهترین شکل خود، بازگشت به گفتوگو، شفافیت و احترام به حاکمیت محلی است. هیچ دولت پایداری با سرکوب، سکوت نمیسازد. اعتماد عمومی به سختی ساخته میشود و با یک عملیات شبانه میتواند فرو بریزد. اگر مقامات دولت آمریکا بهراستی دغدغه امنیت دارند، باید آن را از مسیر همکاری با جوامع محلی و از دل شنیدن صدای آنها دنبال کنند. لسآنجلس، در این هفتهها، نه فقط شهر اعتراض بود، بلکه آینهای شد از تناقضات نظام حاکمیتی آمریکا. آینهای که تصویرش اگر دیده نشود، شکسته خواهد شد.
ارسال نظر