خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
مهاجرت معکوس از شهر به روستا؛ فرصتی طلایی برای آینده ایران؟
«تجربههایی موفقی از مهاجرت معکوس در استانهایی نظیر گیلان، مازندران، کردستان، لرستان، یزد و کرمان دیده میشود. در این مناطق، برخی از روستاییان با راهاندازی اقامتگاههای بومگردی، توسعه کشاورزی ارگانیک، فروش آنلاین صنایع دستی، یا همکاری با سازمانهای مردمنهاد و دانشگاهها توانستهاند مسیر تازهای در اقتصاد محلی باز کنند.»

، در سال های گذشته و همزمان با تشدید مشکلات اقتصادی در ایران، شاهد اوج گیری پدیده ای در کشورمان با عنوان مهاجرت معکوس از شهرهای بزرگ به مناطق کم جمعیت تر و حتی روستاها بودهایم. این رروند در نقطه مقابل جریان تاریخی مهاجرت از روستا به شهر قرار دارد که در طی دهه های گذشته یکی از اصلی ترین محرک های توسعه شهرنشینی در کشورمان بوده است.
اکنون اما در سایه افزایش هزینههای زندگی شهری، فشار روانی ناشی از زندگی در کلانشهرها، دورکاری پس از کرونا و تحولات فرهنگی، تمایل به بازگشت به روستا یا مهاجرت به شهرهای کوچکتر در حال افزایش است.
بخش زیادی از مهاجرت معکوس با انگیزه فرار از فشار اقتصادی شهری صورت میگیرد. گرانی مسکن، اجارهبهای بالا، هزینههای بالای آموزش و بهداشت و نبود فرصتهای شغلی پایدار باعث شده خانوادههای زیادی، خصوصاً در کلانشهرهایی مانند تهران، اصفهان، شیراز و مشهد، بهدنبال گزینههای جایگزین برای زندگی بگردند. در این میان، بازگشت به روستا یا سکونت در خانههای پدری و زمینهای خانوادگی به گزینهای اقتصادی و مقرونبهصرفه تبدیل شده است. بهویژه برای کسانی که توانستهاند شغل خود را بهصورت دورکاری ادامه دهند یا سرمایهای برای راهاندازی کسبوکارهای کوچک دارند، زندگی در روستا با کمترین هزینهها ممکن شده است.
در نگاه اول، این بازگشت میتواند حامل پیامدهای مثبت زیادی برای اقتصاد ملی و توسعه پایدار باشد. حضور جوانان تحصیلکرده در روستاها امکان بهروزرسانی روشهای کشاورزی، احیای زمینهای بلااستفاده، توسعه دامداری و صنایع دستی، و حتی رشد مشاغل جدید مانند گردشگری بومی و فروش اینترنتی محصولات محلی را فراهم میکند. بازگشت جمعیت به روستاها میتواند به احیای بازارهای محلی، افزایش تقاضا برای خدمات خُرد، ایجاد مشاغل جدید، و توسعه زنجیرههای تأمین محلی منجر شود. از طرف دیگر، خروج بخشی از جمعیت از شهرهای بزرگ فشار را بر زیرساختهای شهری کاهش میدهد؛ موضوعی که میتواند در بلندمدت به بهبود کیفیت زندگی در هر دو سوی مهاجرت یعنی شهر و روستا بینجامد.
با این حال، مهاجرت معکوس بدون برنامهریزی و زیرساخت مناسب با موانع جدی مواجه است. نبود امکانات آموزشی، بهداشتی، اینترنت پرسرعت، خدمات بانکی و بیمهای و همچنین محدودیت در دسترسی به بازار فروش محصولات، از مهمترین دلایلی است که موجب دلسردی برخی از بازگشتیها شده است. نبود سیاستهای حمایتی بلندمدت برای تسهیل فرآیند مهاجرت، ضعف در ارائه تسهیلات مالی و محدود بودن آموزشهای فنی و کارآفرینی در سطح روستاها نیز از دیگر موانع هستند. در برخی موارد، افراد پس از بازگشت و تجربه مشکلات متعدد، بار دیگر راهی شهر میشوند؛ اینبار با هزینههای بیشتر و انگیزهای کمتر.
با این وجود، تجربههایی موفق نیز در استانهایی نظیر گیلان، مازندران، کردستان، لرستان، یزد و کرمان دیده میشود. در این مناطق، برخی از روستاییان با راهاندازی اقامتگاههای بومگردی، توسعه کشاورزی ارگانیک، فروش آنلاین صنایع دستی، یا همکاری با سازمانهای مردمنهاد و دانشگاهها توانستهاند مسیر تازهای در اقتصاد محلی باز کنند. این تجربهها نشان میدهد اگر حمایتهای دولتی هدفمند، سیاستهای منطقهمحور و مشارکت واقعی بخش خصوصی و نهادهای مدنی وجود داشته باشد، مهاجرت معکوس میتواند به یک راهبرد ملی برای توسعه پایدار و کاهش نابرابریها تبدیل شود.
در نهایت باید گفت روستا تنها مکانی برای سکونت ارزانتر نیست، بلکه میتواند بستری برای زندگی باکیفیتتر، تولید پایدارتر و آیندهای مردمیتر برای اقتصاد ایران باشد. مهاجرت معکوس، برخلاف ظاهر سادهاش، پدیدهای پیچیده اما امیدبخش است که اگر اکنون به درستی درک و مدیریت شود، میتواند بخشی از راهحل بحرانهای جمعیتی و اقتصادی ایران باشد. اما اگر این فرصت مانند بسیاری از فرصتهای دیگر بدون برنامه رها شود، نهتنها دستاوردی نخواهد داشت، بلکه میتواند به دلزدگی بیشتر و بیاعتمادی تازهای در میان جامعه منجر شود. اکنون زمان تصمیمگیری جدی است.
ارسال نظر