خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
چرا آینده ریاست جمهوری ترامپ سیاه خواهد بود؟
«آمریکا اکنون با رئیسجمهوری روبهروست که نه تنها جهان را به شک میاندازد، بلکه خود نیز در تردید نسبت به آیندهاش گام برمیدارد.»

، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در دوره دوم حضور خود در قدرت، به نحوی ژست می گیرد و صحبت می کند که انگار واقعا سوپرمن است و می تواند آمریکا را از سیلی از بحرانی هایی که به آن ها دچار است، نجات دهد. او مدام سعی دارد تصویر یک فرد قدرتمند و پیروز را از خود به مردم آمریکا و جهانیان نشان دهد.
با این همه، تقربیا اغلب ناظران و تحلیلگران مسائل راهبردی اجماع نظر دارند که دوره دوم حضور ترامپ نیز همچون دوره نخست حضورش در قدرت، سرانجامی روشن نخواهد داشت و هرچه از حضور ترامپ در قدرت بگذرد، فضای مانور وی در قدرت محدود و محدودتر خواهد شد. موضوعی که البته تحت تاثیر مولفه های مختلفی است.
نخستین مساله، درگیری روزافزون ترامپ با نهادهای قانونی و قضایی ایالات متحده است. مجموعهای از پروندههای قضایی از جمله رسیدگی به نقش او در شورش ششم ژانویه، سوءاستفاده از اسناد محرمانه و نیز تخلفات مالیاتی، هنوز بهطور کامل بسته نشدهاند. برخی از این پروندهها در ایالتهای مختلف در جریان است و حتی در صورت در اختیار داشتن قدرت اجرایی، همچنان میتواند تهدیدی برای ثبات سیاسی دولتش محسوب شود. ترامپ در ظاهر تلاش دارد با فشار بر دادگاهها و تهدید نهادهای مستقل، مسیر خود را باز کند، اما این روش نهتنها تنشها را کاهش نمیدهد، بلکه ریسک درگیریهای حقوقی بزرگتر را در آینده بالا میبرد.
مسئله دوم، بحران در حوزه سیاست داخلی و افکار عمومی است. برخلاف دور نخست، ترامپ اینبار با جامعهای بسیار دوقطبیتر روبهروست. بخشی از جامعه آمریکا، بهویژه در ایالتهای غربی و شهری، سیاستهای ترامپ را بازگشت به عقب میدانند و در برابر آن مقاومت اجتماعی شکل گرفته است. کاهش میزان رضایت مردمی در نظرسنجیهای معتبر نشان میدهد که او نتوانسته میان جریانهای سیاسی متفاوت آشتی برقرار کند. چنین فضای متشنجی میتواند اجرای سیاستهای اساسی او را در کنگره یا در سطح ایالتی با مشکل جدی مواجه کند.
در سطح بینالمللی نیز ترامپ با میراثی پُر از بیاعتمادی وارد شده است. خروج آمریکا از بسیاری از پیمانهای بینالمللی در دوره نخست ریاستجمهوری او، چهرهای غیرقابل پیشبینی از ایالات متحده در ذهن متحدان غربی ساخته است. بازگشت ترامپ به قدرت، با نوعی بیم جهانی همراه بوده است. از متحدان ناتویی گرفته تا کشورهایی مانند ژاپن، کرهجنوبی و حتی اسرائیل، در مورد استمرار همکاری پایدار با آمریکا تردید دارند. سیاستهایی مانند قطع بودجه به سازمان ملل یا محدودسازی دیپلماتیک، نشاندهنده استمرار همان نگاه یکجانبهگرایانه در دولت دوم ترامپ است.
همزمان، چالشهای اقتصادی نیز دولت ترامپ را تحت فشار قرار دادهاند. افزایش تورم، کاهش حمایت از بخش انرژیهای نو، و سیاستهای مالیاتی سنگین بر طبقات پایین، باعث نارضایتیهایی شده که در ایالتهای جنوبی آمریکا هم مشاهده میشود. جایی که پیشتر پایگاه سنتی او محسوب میشد. وعدههای او درباره بازگرداندن «عظمت اقتصادی آمریکا» هنوز به نتیجه ملموسی نرسیده و شاخصهای بازار سهام نیز نوسانهای قابل توجهی را نشان دادهاند.
نکته نگرانکننده دیگر، نحوه برخورد ترامپ با مخالفان، رسانهها و جامعه مدنی است. دولت او در همین چند ماه، فشار بر رسانههای منتقد را افزایش داده، تحقیقات دانشگاهی را محدود کرده و حتی برخی روزنامهنگاران را هدف قرار داده است. این رفتار، خطر تمرکز قدرت و کاهش فضای باز سیاسی را به همراه دارد. وضعیتی که بسیاری از ناظران آمریکایی آن را تهدیدی برای دموکراسی ایالات متحده آمریکا ارزیابی میکنند.
در مجموع، اگرچه ترامپ توانسته برای دومین بار به قدرت بازگردد، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که بتواند چهار سال پیشِ رو را با آرامش و اثربخشی طی کند. از تعارض با ساختار حقوقی و افکار عمومی گرفته تا فشارهای بینالمللی و اقتصادی، همهچیز نشان میدهد که مسیر او، نهتنها هموار نیست، بلکه ممکن است با بحرانهای تازهتری نیز همراه شود. این بار، آمریکا با رئیسجمهوری روبهروست که نه تنها جهان را به شک میاندازد، بلکه خود نیز در تردید نسبت به آیندهاش گام برمیدارد.
ارسال نظر