خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
چین و ۳ مزیت راهبردی در اقتصاد جهانی
«برخلاف بسیاری از کشورها که در تولید صنعتی وابسته به واردات قطعات یا مواد خاص هستند، چین توانسته است در بسیاری از بخشها، زنجیره تولید را در داخل مرزهای خود تکمیل کند. این مزیت، بهویژه در دوران بحرانهایی مانند پاندمی کرونا یا جنگ اوکراین، خود را بهخوبی نشان داد.»

، یکی از واقعیت های عینی و غیرقابل انکار جهان امروز، اوج گیری قابل توجه چین از منظر اقتصادی است. در این چهارچوب، تحلیلگران بسیاری در محیط بین المللی از خیزش چین در جهان به واسطه قدرت گیری بنیان های اقتصادی آن صحبت می کنند.
اکنون چین به زعم بسیاری از صاحب نظران اقتصاد جهانی، کارگاه تولیدی دنیا است و البته که شمار قابل ملاحظهای از اندیشکده های معتبر در جهان غرب بر این باور هستند که چین در پایان دهه ۲۰۲۰ یا نهایتا تا سال ۲۰۵۰، به ابرقدرت اقتصادی اول جهان تبدیل خواهد شد. در این چهارچوب، نباید از ذهن دور داشته باشیم که چین به طور خاص، ازمزیت های راهبردی برای تبدیل شدن به قدرت اول اقتصادی دنیا سود میبرد.
اول اینکه یکی از برجستهترین مزایای اقتصادی چین، برخورداری از یک زنجیره تأمین گسترده، منسجم و کامل است که از مرحله مواد اولیه تا طراحی، مونتاژ، و صادرات محصول نهایی را دربر میگیرد. برخلاف بسیاری از کشورها که در تولید صنعتی وابسته به واردات قطعات یا مواد خاص هستند، چین توانسته است در بسیاری از بخشها زنجیره تولید را در داخل مرزهای خود تکمیل کند. این مزیت، بهویژه در دوران بحرانهایی مانند پاندمی کرونا یا جنگ اوکراین، خود را بهخوبی نشان داد. زمانی که اختلال در زنجیره جهانی تأمین، بسیاری از کشورها را فلج کرد، اما چین توانست با سرعت بیشتری بازیابی شود و قدرت خود را تقویت کند.
افزون بر این، زیرساختهای صنعتی چین(از نیروگاهها گرفته تا بنادر، راهآهن سریعالسیر و مناطق ویژه اقتصادی) به گونهای طراحی شدهاند که سرعت و بهرهوری بالای تولید را تضمین میکنند. در نتیجه، این کشور همچنان تأمینکننده اصلی صدها کالای استراتژیک در بازار جهانی است. از تجهیزات پزشکی گرفته تا قطعات الکترونیک و خودروهای الکتریکی، در همگی آن ها چین به بازیگری پیشتاز تبدیل شده است. این مزیت باعث شده که بسیاری از شرکتهای غربی، علیرغم فشارهای سیاسی، همچنان به حضور در بازار چین و همکاری با زنجیره تولید آن تمایل داشته باشند.
مزیت دوم چین، وجود یک بازار داخلی بزرگ و در حال گسترش است. با جمعیتی بیش از ۱.۴ میلیارد نفر، از جمله صدها میلیون نفر از طبقه متوسط، چین نهتنها بزرگترین بازار مصرف در آسیاست، بلکه یکی از اصلیترین محرکهای رشد اقتصادی جهان نیز بهشمار میآید. برخلاف مدل اقتصادی سنتی مبتنی بر صادرات، چین در سالهای اخیر تلاش کرده تا اقتصاد خود را بیش از پیش بهسمت مصرف داخلی و نوآوری بومی سوق دهد.
افزایش درآمد سرانه، رشد شهرینشینی، و توسعه نظامهای دیجیتالی پرداخت و تجارت آنلاین، سبب شدهاند تا الگوهای مصرف در چین بهشدت متنوع، پویا و در عین حال وابسته به برندهای داخلی شود. این دگرگونی، بسیاری از شرکتهای بینالمللی را بهسمت تطبیق با ذائقه مصرفکنندگان چینی و سرمایهگذاری در زیرساختهای محلی سوق داده است. به عبارتی، خود بازار داخلی چین اکنون به یک عامل راهبردی قدرت تبدیل شده است. بازاری که توان خلق تقاضا، شکلدهی به روندهای جهانی و افزایش استقلال اقتصادی چین از غرب را دارد.
سومین مزیت راهبردی چین، دیپلماسی اقتصادی هوشمندانه و گستردهای است که پکن از طریق طرحهایی چون “ابتکار کمربند و جاده” دنبال میکند. این طرح که در بیش از ۱۰۰ کشور اجرا شده، شامل سرمایهگذاریهای عظیم در زیرساختهای حملونقل، انرژی و ارتباطات است. هدف اصلی آن، گسترش نفوذ اقتصادی چین در آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و حتی اروپا از طریق اتصال زیرساختی و وابستگی متقابل تجاری است.
از سوی دیگر، عضویت چین در نهادهایی مانند سازمان همکاری شانگهای، گروه بریکس، و مشارکت در توافقهای تجاری منطقهای، به پکن امکان داده تا در کنار بازیگران بزرگی چون روسیه، هند و برزیل، نظمی چندقطبی و متنوع در برابر سلطه سنتی غرب ایجاد کند. در این ساختار نوین، چین بهعنوان شریک اول تجاری بسیاری از کشورهای آسیایی و آفریقایی عمل میکند، و این یعنی قدرت اقتصادی فرامرزی چین، دیگر فقط مبتنی بر صادرات کالا نیست، بلکه ریشه در سرمایهگذاری، مشارکتهای راهبردی، و ساختارهای بلندمدت دارد. مسائلی که همه و همه تایید می کنند چین دیر یا زود، به ابرقدرت اقتصادی اول جهان تبدیل خواهد شد.
ارسال نظر