طنز یوسف پزشکیان درباره دنیاهای موازی و سیاست امروز
یوسف پزشکیان در یادداشتی در فضای مجازی با عنوان «هفتههای گذشته در دنیاهایی موازی» با زبانی طنز و کنایه، به نقد رفتارهای رایج در سیاست و مدیریت پرداخت.

، یوسف پزشکیان، در یادداشتی با عنوان «هفتههای گذشته در دنیاهایی موازی» در کانال تلگرامی خود، با استفاده از استعاره و طنز، به نقد ساختارها و رفتارهای رایج در مدیریت و سیاست پرداخت.
او ابتدا با مثالی خانوادگی، مناسبات قدرت و پیامدهای آن را به تصویر کشید؛ سپس در قالب سناریوهای فرضی، از جهانهایی موازی گفت که در آنها مسئولان برای انتصاب یک مدیر شهرستانی، ابتدا از نمایندگان مجلس کسب «اجازه» میکنند تا از مخالفتهای احتمالی در امان بمانند.
پزشکیان همچنین به پدیدهای اشاره کرد که در آن، چند نهاد در ایجاد یک بحران مقصرند، اما تنها یک نهاد کمقدرت یا فرد نجیب بدون حامی سیاسی، بار تمام اتهامات را به دوش میکشد.
این یادداشت با جملهای کنایهآمیز و ارجاع به هیو اورت، فیزیکدان و مبدع نظریه دنیاهای موازی، پایان مییابد؛ گویی نویسنده پیشنهاد میکند مسئولیت ناکامیهای این دنیا را به نظریهپردازان دنیای دیگر نسبت دهیم.
متن این نوشته به شرح زیر است:
فرض کنید در یک دنیای موازی، پسرعموی شما از جیب پدرش پولی برمیدارد، و عمویتان متوجه میشود و پسرش را از خانه بیرون میکند و زن عمو هم چغلی شوهرش را پیش پدرتان میکند، پدر هم روزنامه دارد و داستان دعوای خانواده عمویتان را مقاله میکند و منتشر میکند و آن یکی عمویتان هم در صدا و سیما بر علیه پدرتان حرف میزند ... شما هم هیچ کاری نمیتوانید بکنید به هرکسی فحش بدهید به خودتان برمیگردد.
فرض کنید در یک دنیای موازی (غیر از ایران امروز ما) معاون وزیر یا رئیس یک سازمان در تهران میخواهد برای واحد شهرستانی سازمان رئیس انتخاب کند. زنگ میزند به یک نماینده و از او استعلام میکند که میخواهم آقای ایکس را در این پست بگذارم (به نوعی کسب اجازه میکند. نه به این خاطر که به دنبال نظر کارشناسی جناب نماینده است، بلکه به این خاطر که از آقای نماینده میترسد و نگران است که بعدا با انتخاب او مخالفت کند). آقای نماینده هم میفرماید که «من برای این پست فرد دیگری را در نظر داشتم ...». جلوی انتصاب را میگیرد. نمایندگان دیگری دستهجمعی به سراغ وزیری میروند و روی عزل یکی از مسئولان اصرار میکنند. تهدید به استیضاح میکنند. وزیر هم کوتاه میآید. در این دنیای موازی به قدری کارهای شبیه این تکرار میشوند که همگان خیال میکنند کار درست همین است. باطل چنان همهگیر میشود که حق پنداشته میشود و حق باطل میشود.
فرض کنید در یک دنیای موازی چند نهاد با همدیگر مشارکت میکنند و یک اتفاق ناخوشایند به وجود میآورند. نهاد الف و ب و ج جای پایشان محکم است و از چیزی نگرانی ندارند و کسی هم جرات نمیکند بگوید بالای چشمتان ابروست. در عوض رئیس نهاد دال که حامی محکمی هم ندارد، خودش هم آدم نجیبی است و اهل های و هو و فریاد زدن نیست و البته شاید سهمی هم از خطا داشته است، میشود مقصر همه چیز. همه تقصیرها را میاندازند گردن او. هرکسی هم که میآید و میرود یک لگدی میزند و فحشی میدهد که فلان فلان شده چرا این کارو کردی؟
در دنیاهای موازی وقتی نمیتوانی کسی را پیدا کنی که دعوا کنی، میتوانی به سراغ هیو اورت (Hugh Everett) بروی و دق دلی ات را سرش خالی کنی. تا دیگر کسی جرات نکند درباره دنیاهای موازی نظریه پردازی کند.
ارسال نظر