خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
دونالد ترامپ و رسوایی بزرگ در "پرونده جفری اپستین"
«افشای ارتباط ترامپ با جفری اپستین، تنها بخش کوچکی از تار و پود فاسدی را آشکار کرده که در تاریکی رسانهها و سیستم قضایی غرب، سالها ادامه داشته است. این ماجرا، فرصتی برای جهانیان است تا بار دیگر این پرسش بنیادین را مطرح کنند: آیا آنچه بهعنوان «الگوی غربی حکومتداری» معرفی میشود، واقعاً شایسته الگو شدن است؟»

، به تازگی شاهد اوج گیری یک رسوایی تازه علیه دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا بودهایم. ماجرا از این قرار است که نشریه وال استریت ژورنال در افشاگری اعلام کرده که دستگاه قضایی آمریکا دو ماه قبل به ترامپ اعلام کرده که نام وی در میان افرادی است که در پرونده جفری اپستین حضور داشته اند.
جفری اپستین یک تاجر بدنام در حوزه تجارت جنسی کودکان و البته طیفی از دیگر فعالیت های مجرمانه بود که چند سال قبل پس از دستگیری به نحو مشکوکی در دوره حبس جان خود را از دست داد. موضوعی که بسیاری آن را به حذف وی از سوی چهره های سرشناسی نسبت می دهند که مایل نبودند نقش آن ها در پرونده رسواییهای جفری اپستین فاش شود. با این همه، افشاگری جدید علیه ترامپ، از ۳ منظر برای وی و البته کلیت نظام حکمرانی و سیاسی در آمریکا مشکلساز است.
اول اینکه ارتباط دونالد ترامپ با جفری اپستین محدود به معاشرتهای اجتماعی یا تصادفی نیست. اسناد دادگاه، لیست پروازها، و حتی اظهارات خود ترامپ در گذشته، نشان میدهد که او از روابط و فعالیتهای پنهانی اپستین مطلع بوده و با وجود این، نهتنها اقدامی برای فاصله گرفتن از او انجام نداده، بلکه به شدت به او نزدیک هم بوده است. این سطح از نزدیکی با فردی که بعدها بهعنوان قاچاقچی جنسی دختران نوجوان شناخته شد، نهفقط لکهای سیاه بر کارنامه اخلاقی ترامپ، بلکه نشانهای از آلودگی لایههایی از قدرت سیاسی در آمریکا به رفتارهای غیراخلاقی و مجرمانه است. چگونه ممکن است در کشوری که خود را مدافع عدالت جهانی معرفی میکند، چنین فردی بدون پاسخگویی عمومی، تا بالاترین مقام اجرایی کشور برسد؟
نکته دوم اینکه رفتار رسانههای جریان اصلی غربی در قبال ارتباط ترامپ و اپستین، بار دیگر نشان داد که آزادی بیان در غرب، حد و مرزی دارد که منافع ساختار حاکم آن را تعیین میکند. در حالی که رسانهها درباره افراد دیگر دخیل در پرونده جفری اپستین، از جمله شاهزاده انگلیسی "اندرو" یا "بیل کلینتون"، بارها گزارشهای افشاگرانه منتشر کردند، نام ترامپ یا کاملاً سانسور شد یا با روایات کنترلشده، کماهمیت جلوه داده شد. این سکوت هدفمند نشان میدهد که رسانههای غربی برخلاف ادعای بیطرفی، در خدمت تطهیر چهرههایی هستند که مورد حمایت محافل قدرت و سرمایهاند. وقتی حتی در چنین پروندهی سنگینی، رسانهها به جای روشنگری، به مدیریت افکار عمومی میپردازند، نمیتوان از نقش آنها در تداوم فساد چشمپوشی کرد.
و در نهایت مساله سوم اینکه ماجرای ترامپ و اپستین تصویری واقعی از زوال اخلاقی نخبگان سیاسی آمریکا به نمایش میگذارد. مسئله تنها حضور یک نام نیست، بلکه فقدان پاسخگویی، غیبت مکانیسمهای نظارت و فقدان وجدان جمعی برای مواجهه با این حقیقت تلخ است. ترامپ به معنای واقعی کلمه تاکنون به دلیل وجود نامش در میان مجرمان پرونده جفری اپستین، بهایی نپرداخته است.
این واقعیت، مشروعیت اخلاقی سیستم سیاسی غرب که سالها خود را معیار دموکراسی و شفافیت معرفی کرده را به چالش میکشد. چگونه ممکن است کشوری که خود را پیشقراول «حقوق بشر» مینامد، در برابر چنین بیاخلاقی عیان، نه اعتراض عمومی سازمانیافته داشته باشد و نه مانعی حقوقی برای بازگشت متهمان اخلاقی به قدرت؟
افشای ارتباط ترامپ با اپستین، تنها بخش کوچکی از تار و پود فاسدی را آشکار کرده که در تاریکی رسانهها و سیستم قضایی غرب، سالها ادامه داشته است. این ماجرا، فرصتی برای جهانیان است تا بار دیگر این پرسش بنیادین را مطرح کنند: آیا آنچه بهعنوان «الگوی غربی حکومتداری» معرفی میشود، واقعاً شایسته الگو شدن است؟
ارسال نظر