پناهگاهی برای مردم؛ ضرورت فراموششده در طراحی شهری
در روزهایی که سایهی سنگین جنگ، هرچند کوتاهمدت، بر آسمان ایران افتاد، آنچه بیش از هر چیز در چشم آمد، نبود پناهگاهی امن برای مردم بود؛ مأمنی که بتواند لحظهای آرامش و احساس امنیت را در دل خانوادهها زنده کند.

، در حالیکه در شهر تهران، مترو به عنوان یکی از گزینههای پناه مطرح شد، برخی کارشناسان تأکید دارند که مترو، با وجود عمق و وسعت، نمیتواند جایگزین پناهگاههای استاندارد و مقاوم در برابر تهدیدات جدی باشد.
در اردبیل نیز به گفته رئیس شورای شهر هیچ نقطه ایمنی برای معرفی به مردم به عنوان پناهگاه در بحبوحه جنگ وجود ندارد.
جنگ، اگرچه ناخوشایند، اما همواره در دنیای پرآشوب امروز یک احتمال است؛ آنهم برای کشوری چون ایران که دشمنان قسمخورده کم ندارد. این واقعیت، پرسشی مهم را مطرح میکند: چرا در سالهای گذشته هیچگونه الزام یا تدبیری برای ساخت پناهگاه در ساختمانهای مسکونی و عمومی اندیشیده نشده؟ چه نهادهایی باید مسئولیت این غفلت را بپذیرند و چرا مهندسان، معماران، شهرداران و تصمیمگیران شهری، مهمترین بخش ایمنی را نادیده گرفتهاند؟
ساختمانهایی که میلیاردها تومان صرف نمای ظاهریشان میشود، از ابتداییترین نیاز در مواقع بحران یعنی جانپناه امن بیبهرهاند. این در حالی است که وجود یک پناهگاه، ولو کوچک، میتواند در شرایط بحرانی، تنها نقطه آرامش کودکی باشد که شبها با وحشت جنگ سر بر بالین میگذارد.
نمونههایی از تجربههای اخیر، مثل فیلمی که نعیمه نظامدوست، بازیگر سینما و تلویزیون، از پناه گرفتن خود و مادرش زیر میز غذاخوری منتشر کرد، گویای این واقعیت تلخ است که مردم، در نبود پناهگاه واقعی، مجبور به انتخابهای غیرایمن و اضطراری هستند.
مادری روایت میکرد که فرزند سیزدهسالهاش هر شب با این تصور میخوابید که شاید فردا در خانهاش بیدار نشود و در کنار ابرها باشد. آیا این تجربه تلخ، نشانهای کافی برای هوشیار شدن مسئولان نیست؟
در شرایطی که بازسازی اعتماد و تأمین حس امنیت اجتماعی بیش از همیشه ضرورت یافته، شاید وقت آن رسیده باشد که پناهگاهها به بخشی جدانشدنی از معماری شهری و ساختوسازهای کشور تبدیل شوند. تدبیری که باید سالها پیش اندیشیده میشد، اکنون باید با جدیت و درنگ کمتر، جبران شود.
ارسال نظر