خبرگزاری موج گزارش می دهد؛
پلیس خوب-پلیس بد؛ کلیشه ترامپ در مورد مذاکرات هستهای با ایران
«بازی پلیس خوب-پلیس بد، اگرچه در ظاهر دوگانه به نظر میرسد، در واقع یک استراتژی واحد را دنبال میکند: مهار کامل قدرت هستهای، نظامی و منطقهای ایران با کمترین هزینه نظامی و بیشترین فشار روانی و اقتصادی. تاکتیک پلیس خوب و پلیس بد، که از دوران جنگ سرد در سیاست خارجی آمریکا ریشه دارد، بار دیگر در مواجهه با تهران فعال شده و بهنظر میرسد در ماههای آینده نیز با شدت بیشتری دنبال خواهد شد.»

، در روزهای اخیر و در بحبوحه برگزاری پنج دور مذاکرات هسته ای میان ایران و آمریکا با میانجی گری دولت عمان، مقام های ارشد حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا، در موضع گیری های مختلف خود سعی داشته اند پالس های متفاوتی را به فضای مذاکرات بفرستند و تا جای ممکن آن را تحت تاثیر قرار دهند.
در سال نخست دولت دوم دونالد ترامپ، سیاست ایالات متحده در قبال پرونده هستهای ایران بار دیگر به الگویی شناختهشده اما چندلایه و پیچیده بازگشته است؛ الگویی که در ادبیات سیاسی به آن «بازی پلیس خوب و پلیس بد» گفته میشود. این تاکتیک در واقع تلاش برای وارد آوردن فشار حداکثری از یک سو و باز نگهداشتن درِ دیپلماسی از سوی دیگر است؛ آن هم با تقسیم نقش میان چهرههای مختلف دولت، نهادهای امنیتی، دیپلماتیک و رسانهای. اگرچه ترامپ در دولت نخست خود با خروج از برجام، مسیر تقابل را انتخاب کرد، در دولت دومش تلاش داشته با تغییر چهره، اما بدون تغییر در ماهیت، بار دیگر تهران را به میز مذاکره بازگرداند. البته نه برای احیای توافق قبلی، بلکه برای توافقی سختگیرانهتر و یکجانبهتر.
دولت دوم ترامپ، بهویژه پس از بازگشت به قدرت، بهوضوح نشان داده که همچنان معتقد به اعمال فشار حداکثری است. تحریمهای گسترده مالی، بانکی، نفتی و حملونقل علیه ایران نهتنها لغو نشدهاند، بلکه با اشکال جدیدی از تحریمهای هوشمند و هدفمندتر علیه نهادهای ایرانی، شرکتهای واسطه و شبکههای دور زدن تحریمها گسترش یافتهاند. از سوی دیگر، وزارت خزانهداری ایالات متحده در دوره دوم ترامپ با شدت بیشتری در حال رهگیری مبادلات مالی ایران در سطح جهانی است، و بسیاری از شرکتهای چینی، هندی، اماراتی و حتی اروپایی را که با ایران همکاری دارند، تحت فشار مستقیم قرار داده است. این اقدامات، چهره “پلیس بد” بازی را شکل میدهد؛ دولتی که بیوقفه از گزینه فشار، تهدید نظامی، رزمایشهای منطقهای و انزوای بینالمللی سخن میگوید.
اما همزمان، چهره دیگری نیز از واشنگتن به نمایش گذاشته میشود. چهرهای که از گفتوگو سخن میگوید، پیشنهاد گفتوگوهای مستقیم را مطرح میکند و از باز شدن “افقهای تازه دیپلماتیک” صحبت به میان میآورد. برخی از مقامات وزارت خارجه آمریکا در ماههای گذشته بارها اعلام کردهاند که در صورت آمادگی تهران برای مذاکره، واشنگتن نیز حاضر به «بررسی راهکارهای دیپلماتیک نوین» است. این اظهارات نهتنها در قالب مواضع رسمی، بلکه از طریق گفتوگو با رسانههای جهانی، نشستهای کارشناسی و پیامهای غیررسمی نیز مخابره میشود. در این سناریو، ایالات متحده تلاش دارد نقش «پلیس خوب» را به دیپلماتها و میانجیها بسپارد تا شاید با ایجاد شکاف در درون حاکمیت ایران یا جذب افکار عمومی ایرانی، فضا را برای مصالحهای به نفع خود مهیا کند.
جالب آنکه ترامپ شخصاً نیز گاهی در هر دو نقش ظاهر میشود. او در سخنرانیهای رسمی و توییتهای خود گاهی ایران را تهدید به نابودی میکند و گاهی ایران را ملتی بزرگ میخواند که شایسته فرصتهای اقتصادی و همکاری جهانی است. این نوسان در لحن و پیام، بیش از آنکه نشان از بیثباتی سیاست باشد، بخشی از یک بازی هدفمند روانی و دیپلماتیک بهنظر میرسد. هدف این بازی، ایجاد سردرگمی، فشار روانی و نهایتاً تسلیمسازی ایران در برابر یک توافق جدید است که نهتنها برنامه هستهای، بلکه برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران را نیز در بر گیرد.
در صحنه بینالمللی نیز دولت دوم ترامپ کوشیده است از همین تاکتیک استفاده کند. در حالیکه شورای امنیت سازمان ملل و متحدان اروپایی همچنان از حفظ خطوط کلی برجام سخن میگویند، آمریکا با اعمال فشار بر کشورهای منطقه و حتی برخی اعضای شورای همکاری خلیج فارس تلاش کرده اجماع منطقهای علیه تهران بسازد. همزمان، کاخ سفید از برخی چهرههای اروپایی مانند امانوئل مکرون یا صدراعظم آلمان برای ارسال پیامهای نرمتر به ایران بهره میبرد، در حالیکه خود مسیر تحریمها و تهدیدهای نظامی را ادامه میدهد.
این بازی پیچیده، اگرچه در ظاهر دوگانه به نظر میرسد، در واقع یک استراتژی واحد را دنبال میکند: مهار کامل قدرت هستهای، نظامی و منطقهای ایران با کمترین هزینه نظامی و بیشترین فشار روانی و اقتصادی. تاکتیک پلیس خوب و پلیس بد، که از دوران جنگ سرد در سیاست خارجی آمریکا ریشه دارد، بار دیگر در مواجهه با تهران فعال شده و بهنظر میرسد در ماههای آینده نیز با شدت بیشتری دنبال خواهد شد.
اما آنچه در این میان تعیینکننده خواهد بود، واکنش تهران است. سیاستگذاران ایرانی با درک این الگو میتوانند میان پیامهای واقعی و تاکتیکی تمایز قائل شوند و از گرفتار شدن در بازی روانی آمریکا پرهیز کنند. حفظ انسجام داخلی، کاهش وابستگی به کانالهای آسیبپذیر اقتصادی، و گسترش دیپلماسی منطقهای از جمله راهکارهایی است که میتواند در برابر چنین بازیهایی مؤثر واقع شود.
ارسال نظر