پاسداشت شهیدان نیما رجبپور و معصومه عظیمی در مسجد بلال صدا و سیما برگزار شد+ فیلم
پاسداشت شهیدان نیما رجبپور و معصومه عظیمی در مسجد بلال صداو سیما با حضور مسئولین، دوستان و اقوام این شهیدان برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری موج ، عصر ۲۶ خرداد وقتی تهران از خواب بیدار میشد، انفجاری سهمگین در یکی از نمادهای رسانهای کشور، ساختمان شیشهای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، تن پایتخت را لرزاند. در این حمله بزدلانه که توسط رژیم صهیونیستی انجام شد، دو تن از شریفترین انسانهایی که بیصدا اما پراثر، در خط مقدم جبهه روایت و آگاهیبخشی حضور داشتند، به شهادت رسیدند: نیما رجبپور، کارمند صدا و سیما و سردبیر شبکه خبر و معصومه عظیمی کارمند بخش اداری آرام اما پرشور بودند
آنان نه سلاح در دست داشتند، نه لباس رزم، نه شعار؛ تنها ابزارشان دوربین بود و قلم، و سلاحشان عشق به مردم و تعهد به روشنگری.
نیما؛ مردی پشت دوربین، که کارهایش در دلها ماند
شهید نیما رجبپور، سالها با فعالیت های رسانه ای خود روایتگر روزهای سخت این سرزمین بود. جنگ، سیل، زلزله، انتخابات، بحرانها… هر جا که مردم بودند، او هم بود.
آخرین قاب زندگیاش، در همان جایی بود که همیشه عاشقانه میآمد: اتاق فرمان، جایی در دل ساختمان شیشهای. موشک که آمد، او هنوز در محل کار بود بود. نرفت، جا نماند، ماند تا روایت ناتمامش را به پایان برساند… هرچند این پایان، آغاز ماندگاری او شد.
شیشه، نماد شفافیت است. ساختمان شیشهای رسانه ملی، سالها مأمن مردان و زنانی بود که با دوربین، صدا، قلم و جانشان روایت میکردند.
دشمن، اینبار سربازان بیصدای روایت را هدف گرفت. چرا؟ چون حقیقت را تاب نمیآورد. چون صدای مردم، از صدای انفجارهایش بلندتر شده. چون آنها که قلم دارند، خطرناکترند از آنان که تفنگ دارند.
بیشتر بخوانید:
اصابت ۱۱ موشک به ساختمان شیشهای / بازسازی کامل طی یک سال انجام می شود
بازدید سفرای کشورهای خارجی از ساختمان شیشه ای صدا و سیما
واکنشها؛ ایران در سوگ فرزندان رسانه
ساعات بعد از حمله، سیلی از واکنشها از سراسر کشور برخاست. از رئیسجمهور تا هنرمندان، از خبرنگاران تا خانوادههای شهدا، از مردم عادی تا نظامیان، همه نوشتند، گریستند، گفتند: "نیما و معصومه، فقط همکار نبودند؛ بخشی از حافظه تصویری و شنیداری این ملت بودند."
پیمان جبلی، رئیس رسانه ملی، در بیانیهای کوتاه اما پر از درد نوشت:
«ما انتقام صدای حقیقت را خواهیم گرفت. خون این دو شهید، جوهر تازهای برای قلمهای ما خواهد بود.»
صهیونیسم رسانهای، شکست خواهد خورد
شاید دشمن تصور میکند با موشک میتواند ساختمانها را فرو بریزد، اما نمیداند که ایمان، تعهد و عشق به مردم در دل آدمهاست، نه در سازهها.
ساختمان شیشهای دوباره ساخته خواهد شد، اما نیما و معصومه، جاودانه شدند. حالا هر تصویر، بوی نیما میدهد و هر صدای زنانه در خبر، یاد معصومه را زنده میکند.
این تازه آغاز است. آغاز راهی روشن برای خبرنگاران و گویندگانی که دیگر از خطر نمیهراسند. خون این دو شهید، در رگهای صداوسیما جریان گرفته؛ در صدای خبر، در رنگ تصویر، در وجدان بیدار ملتی که میداند رسانهاش هم شهید میدهد.
حضور مادر شهید معصومه عظیمی با دستی لرزان
روایت همسر شهید نیما رجبپور از غسل هر روزه شهادت تا آشتی مردم با رسانه ملی
در پی حمله ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی به ساختمان شیشهای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران و شهادت نیما رجبپور، تصویربردار باسابقه شبکه خبر، همسر این شهید والامقام ناگفتههایی از روزهای آخر زندگی همسرش و آمادگی او برای شهادت را روایت کرد.
به گفته وی، شهید رجبپور در روزهای منتهی به حمله، بهطور کامل از تهدید جدی دشمن نسبت به سازمان صداوسیما آگاه بود و این موضوع را بارها در صحبتهایش با خانواده مطرح کرده بود.
همسر شهید گفت: او میدانست قرار است سازمان را بزنند. مسئولیتش در رسانه را سنگین میدانست. با اینکه مطمئن بود خطر جدی در راه است، حاضر نشد حتی یک روز از کار عقبنشینی کند. هر روز قبل از رفتن، غسل شهادت میکرد، با وضو میرفت. وصیت و توصیههایی میکرد.
وی در ادامه افزود: همسرم در آخرین تماسش اعلام کرده بود به خانواده بگو نگران نباشند... هنوز شبکه خبر هست. هنوز رسانه هست. هنوز ما هستیم.
همسر این شهید رسانهای تصریح کرد: نیما بارها گفته بود که شهادت را دوست دارد، حتی در جوانیاش هم وصیت کرده بود که اگر قرار باشد روزی شهید شود، دوست دارد به دست شقیترین مردم روی زمین باشد. میگفت: خدایا، اگر روزی قرار است از دنیا بروم، آن روز را برایم انتخاب کن که رضایت تو در آن است.
وی با اشاره به روحیه مسئولیتپذیری و تعهد بالای شهید رجبپور در کار رسانهای اظهار داشت: گاهی ۳۶ ساعت پیاپی به خانه نمیآمد. از پروژهای به پروژه دیگر میرفت. همه کارها را با وسواس و دقت انجام میداد. میگفت کار رسانه، کار مقدسی است؛ مخصوصاً حالا که دشمن، حقیقت را نشانه گرفته است
همسر شهید رجب پور گفت: پس از این حادثه شاهد این بودیم که برخی افرادی که تمایلی به تماشای تلویزیون نداشتند با صداو سیما آشتی کردند.
درد و دل دختر شهید رجب پور با پدر
ارسال نظر