English

سردار مرتضی طلایی برای اولین بار از خاطراتش از روز تاریخی ایثار و شهادت می گوید:

۲۵ آبان روزی فراموش نشدنی در تاریخ اصفهان و کشور بود/۲۵ آبان ۶۱ در تاریخ کشور و جهان تکرارا نشدنی است

حماسه دلاوری‌ها و ازخودگذشتگی‌های مردم شهید پرور و ولایتمدار اصفهان در روز ۲۵ آبان سال ۶۱ با تشییع پیکرهای گلگون کفن بیش از ۳۷۰ شهید عملیات محرم آنچنان عظیم و باشکوه بود که باعث شد تا این روز به روز "حماسه و ایثار" استان اصفهان نامگذاری شود.

۲۵ آبان روزی فراموش نشدنی در تاریخ اصفهان و کشور بود/۲۵ آبان ۶۱ در تاریخ کشور و جهان تکرارا نشدنی است

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری موج، "آبان ماه سال شصت و یک، در چنین روزی، برای یک شهر، برای یک استان، برای یک ملت، شهید آوردند! چند شهید؟ سیصد و هفتاد پرنده خونین بال اصفهان، شهدای مظلوم عملیات محرم، به مهمانی شهر مادری، به دامان مادران و آغوش پدران بازگشتند. جگر شهر سوخته و دل‌ها شکسته بود اما کمر شکسته نه! همه شهر عزادار و سینه سوخته اما سرفراز، به استقبال قهرمانان وطن رفتند و پاره‌های قلب خود را بوسیدند و بوییدند و به عرشیان سپردند. من آن روزها خادم کوچکی برای شهدا بودم و شهادت میدهم، به چشم دیدم مردمی که شبانه خانه‌های‌شان را خالی کردند و تحویل گلزار شهدا دادند تا فضای مناسب برای توسعه قطعه شهدا فراهم شود! شهادت میدهم چه بسیار مادران و پدران شهید را دیدم که با قامتی رشید، فرزندان دیگر خود را خطاب کرده و آنان را به پر کردن جای خالی برادران شهیدشان، تشویق و امر می‌کردند! من شهادت میدهم که به چشم دیدم، چگونه یک شهر، یکجا و به تمامی به پا می‌خیزد و همه ساکنان‌اش و کالبدش، تن واحد می‌شوند، حلقه نگین شهدا! امروز بیست و پنج آبان، روز سربلندی مردم اصفهان در آزمون ایثار است و نقطه عطفی در تاریخ این شهر و سرزمین مقدس ایران، به آن سان که پیر و مراد ملت در وصف آن چنین گفت: "هیچ جایی نمی‌توان مانند اصفهان پیدا کرد که یک روز تشییع و روز دیگر اعزام به جبهه‌ها  داشته باشند".

اینها بخش هایی از پست اینستاگرامی سردار مرتضی طلایی از روزهایی است که کشور حال و هوای دیگری داشت. روزهایی که همه کشور قیام بود و مهر و دین داری و حماسه و ایثارشاه کلید ادامه حیات تک تک ایرانیان. روزی که در رخدادی تاریخی ؛ ۳۷۰ شهید گلگون کفن اصفهانی؛ به صورت همزمان در خاک پاک وطن آرام گرفتند تا افتخاری بزرگ و بی بدیل را برای کشورمان به یادگار بگذارند. سردار طلایی امروز و جوان حزب اللهی آن روزها، حرفهای زیادی از خاطرات آن روزها و این روز خاص در کشورمان دارد. خاطراتی که تلاش کردیم تا در گفتگویی بخشی از آنها را به رشته تحریر درآوریم. طلایی این روزها دلتنگ آن روزهاست و گلایه دارد از فراموشی ما مردم کم حافظه و البته چرخ روزگار که چه زود خاطره این حماسه بزرگ را فراموش کرده ایم. خاطره ای که آنقدر بزرگ بوده که روزی را در تاریخ کشورمان به نامش سند زده اند. روزی به نام ایثار و شهادت. با هم ورق می زنیم با طلایی که آن روزها از نزدیک صحنه هایی را دیده که به گفته خودش تا عمر دارد از یاد نخواهد برد.

 

روز ۲۵ آبان، مصادف است با یکی از تاریخی ترین روزهای انقلاب ما که متاسفانه امروز کمتر کسی خاطره غرور آفرین آن را به خاطر دارد. روزی که در رخدادی بی سابقه بیش از ۳۷۰ شهید دفاع مقدس در اصفهان تشییع شد. تا جاییکه اطلاع دارم، شما در آن زمان سمتی در اصفهان داشتید که اتفاقا کاملا در راستای تطهیر و برگزاری مراسم هایی برای شهیدان این خطه بود. برای همین دوست داریم داستان غرور آفرین این روز را از زبان شما بشنویم. اینکه در این روز چه اتفاقی افتاده که حتی امام راحلمان، بارها از آن به عنوان حماسه ای بی سابقه در تاریخ کشور و حتی جهان یاد کردند؟

خاطره این واقعه تاریخی به آبان ۱۳۶۱ بر می گردد. در آن زمان، حقیر این افتخار را داشتم که در ستاد معراج الشهدای اصفهان به همراه دیگر بچه های بسیجی و حزب اللهی این شهرستان مسئولیت تطهیر و تشییع و بدرقه و خاکسپاری شهدا را برعهده داشتیم. پاتوق ما در این ستاد مسجد رجائی اصفهان بود. درواقع این مسجد خانه شهدای این شهرستان بود. به این معنا که بچه ها از همین مسجد تمام امور مربوط به استقبال و تشییع و خاکسپاری و برگزاری مراسم های بزرگداشت آنها را برگزار می کردند. مثلا بچه ها با توجه به سازماندهی که می شدند می رفتند و در سردخانه ها؛ مستقر می شدند یا وظیفه اطلاع رسانی به خانواده ها و مردم شهر را انجام می دادند و... البته تمام این فعالیت ها زیر نظر بنیاد شهید. یادم هست، آن زمان؛ روزی که برای شهیدی مراسم تطهیر برگزار می کردیم، شب مسجد را آذین بندی می کردیم و تمثال شهید را نصب می کردیم  و از این دست کارها. اگر هم تعداد شهدا زیاد بود آنها را به حسینه ها و هیات های مذهبی اصفهان می فرستادیم. یعنی در واقع آنها میزبان شهدا می شدند و همان شب مراسم دعای توسل و دعای کمیل برای آنها برگزار می شد و فردا آن روز هم هیات های محلی پیکر شهدا را از حسینیه و هیات خودشان با همراهی با شکوه مردم تا میدان امان خمینی (ره) و یا میدان فیض اصفهان تشییع می کردند و بعد هم آنها را تا خانه ابدی اشان در قطعه شهدا بدرقه می کردند. این فرآیند هر کدام همراه بود با دهها و صدها خاطره ای که تا وقتیکه زنده هستیم در ذهن و جان همه بچه های دست اندرکار در مراسم تشییع نقش بسته است. از برخورد خانواده ها با پیکر شهدایشان تا نحوه حضور مردم و جمعیت های چند ده هزارنفری و حس و حالی که واقعا قابل توصیف نیست و تنها، کسانیکه در آن حضور داشتند می توانند درکش کنند.

در مورد مراسم تشییع ۳۷۰ شهید ۲۵ آبان نیز همین رویه تکرار شد؟

بله. منتهی عظمتی که این مراسم داشت اصلا با هیچ مراسم مشابهی قابل مقایسه نیست. وقوع این حماسه نیز به بعد از عملیات کربالای ۴ و ۵ برمی گشت. در جریان جنگ معمولا هر شهر و استانی یک گروه یا تیپ و یگان خط شکن داشت. منتهی ویژگی نیروهای اصفهانی این بود که همگی خط شکن بودند. از تیپ قمر بنی هاشم و لشکر امام حسین تا یگان متعددی که بودند و بچه های جهاد سازندگی و عملیات شیمیایی و والعادیات و توپخانه ۲۵ خرداد و... بنابراین طبیعی است که وقتی عملیاتی انجام می شد خانواده رزمندگان و به طبع آنها کل شهرتا حدودی در جریان وضعیت نیروهای حاضر در عملیات قرار می گرفتند. من هم چون خودم در عملیات مزبور شرکت داشتم از جریان اعزام پیکر شهدا مطلع بودم. به هر حال، حضور اینهمه پیکر مطهر شهدا در شهر حال و هوای خاصی را به وجود آورده بود. بچه های بسیجی و حزب اللهی همگی درآن زمان با یکدیگر هم قسم و همدل شده بودند تا این مراسم عظیم را با شکوه هر چه تمام تر برگزار کنند. در جریان برنامه ریزی برای این مراسم ، مقرر شد تا به رسم گذشته، تشییع پیکر شهدا از جانب هیات ها و حسینه های مذهبی انجام شود. می خواهم در اینجا تاکیدی داشته باشم بر نقش بی بدیل هیات های مذهبی در جریان پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی. چه از باب جمع آوری کمک های مردمی برای جنگ؛ چه از منظر ساماندهی نیروهای بسیجی و داوطلب و اعزام آنها به جبهه های جنگ و چه از باب تشییع پیکر شهدای پاک ما. اما متاسفانه جایگاه این هیات های مذهبی و نقش بی نظیرشان کمتر دیده شده و حق آنها و دینی که بر گردن این انقلاب و کشور دارند کمتر به درستی ادا شده است. یادم هست که در آن زمان یکی از بچه حزب اللهی ها به نام آقای ترابی رابط ما با هیات های مذهبی بود که در این مراسم هم سنگ تمام گذاشت. سینه حقیر گنجینه ای است از رشادت های صادقانه بچه هیاتی ها و نقشی که هیات ها در پشتیبانی از جنگ و برگزاری مراسم های شهدا و اعزام نیرو به جبهه داشتند. ما به کمک همین هیات های مذهبی اعزام های یک صد هزار نفری که از سوی هیات های مذهبی ساماندهی شده بودند. آنهم در اوج سالهای دفاع مقدس و فشارهای سنگینی که از سوی جبهه استکبار روی ملت و رزمندگان ما وجود داشت و حوادث متعدد و مستمری مانند جنگ خلیج فارس و عملیات های شیمیایی و بمباران های شهرها و... در شرایطی که دشمنان اسلام و ایران اسلامی و انقلاب هر آنچه داشتند را پشت سر صدام بسیج کرده بودند تا کشورمان را به زانو درآورند. جنگی بین زر و تزویر و ریا با صداقت و انسانیت و دین.  در واقع جنگ ما نبردی بود بین یک ملت مظلوم در برابر دنیایی از ظلم و زر و زور که تمام خواسته‌شان این بود که ملت ما را به زانو درآورند. گرچه ملت ما با اتکا به خداوند متعال و روحیه شهادت طلبی خود و رهبری امام راحل و کاریزمای ایشان که در تک تک لحظات جنگ در کنار رزمندگان اسلام بود، بر دشمنان دین خدا پیروز شدند. در واقع این دست خدا بود که از آستین بچه های جنگ بیرون می آمد. همانگونه که در طول جنگ بارها شاهد ارتباط بی واسطه رزمندگانمان با حضرت ولیعصر، حضرت زهرا و امام علی (ع) بودیم که البته طبیعی هم بود. چون در واقع جنگ ما تکرار واقعه کربلا بود در عصر جدید. 

بازدید سردار مرتضی طلایی از خبرگزاری موج

اگر موافقید برگردیم سر قصه پرخاطره تششیع پیکر همزمان ۳۷۰ شهید اصفهانی. آن مراسم را چگونه ساماندهی کردید؟ از قبل از ورود پیکرهای شهدا به اصفهان تا خاکسپاری آنها. 

خوب به یاد دارم که همه شهر، یکپارچه رنگ عزا و مصیبت به خود گرفته بود. شهر و مردمش خودشان را آماده می کردند تا به بهترین نحو این مراسم را برگزار کنند. در چنین شرایطی پیکرهای شهدا را از منطقه به معراج آوردند که در خیابان اشرفی اصفهانی قرار داشت. تیم های متعددی برای برگزاری هر چه بهتر این مراسم شکل گرفت. گام اول در این مسیر این بود که باید کاراطلاع رسانی و شناسایی صورت می گرفت. بعد از آن هم مرحله تعیین زمان برگزاری مراسم تطهیر شهدا بود. در این راه چند روزی جنازه های شهدا را در حضور خانواده هایشان تطهیر می دادیم. از سویی هیات های مذهبی و مساجد و کوی و برزنها آذین بندی و پرچم کوبی می شدند تا رسیدیم به شبی که قرار بود پیکرها تشیع و در آرامگاه ابدی خود آرام بگیرند. ابتدا پیکرها بین هیات ها توزیع شدند و همان شب مراسم های عزاداری باشکوهی از سوی آنها برگزار شد که در نوع خود بسیارشکوهمند و با عظمت بود. روز بعد هم پیکرها؛ هر کدام از طریق هیات های محلات خود و به صورت گذر به گذر تشیع شدند. یعنی از آنجاییکه تمام شهر مثل محرم آذین بندی شده بود، هیات ها به همراه پیکرهایی که تشیع می کردند در مسیر خود به سرهر کویی که می رسیدند توقف کرده و عزاداری می کردند. در نهایت نیز تمام هیات ها به همراه پیکرهای شهدا در میدان امام جمع شدند و به عزاداری پرداختند. جمعیت و شکوه این مراسم به حدی بود که بی شک میدان امام در تاریخ حیاتش بعید است چنین مراسمی را دیده باشد. در نهایت نیز پیکرشهدا تا گلستان شهدای اصفهان تشیع شد و پیکرهای پاکشان در خانه های ابدی اشان آرام گرفت.

در طول برگزاری این مراسم یا روزهای قبل از آن ، خاطره ای هست که هنوزدر ذهنتان باقی مانده باشد؟

هیچ یک از صحنه های این مراسم چیزهایی نیستند که بخواهم آنها را از خاطر ببرم. تصاویری از مادران شهدا که چه عاشقانه با فرزندان دلبندشان وداع می کردند و با صدایی بلند خطاب به صدام و آمریکا اعلام می کردند که همچنان پابرجا ایستاده اند و حاضر نیستند وطن و دین‌شان را با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه کنند. درست مانند آنچه در صحرای کربلا اتفاق افتاد و مادر زهیر، وقتی که سر بریده پسرش را برایش آوردند آن را برداشته و دوباره به سمت سپاهیان کفر پرتاب کرد و فریاد زد که: من چیزی را که در راه خدا اهدا کرده ام؛ دوباره پس نمی گیرم. لحظاتی از بدو ورود مادران شهدا و اولین برخوردشان با جنازه های عزیرانشان. یا حتی چهره های شهدا. شاید باورتان نشود؛ چهره های همه این شهدا آنچنان گشاده و شاد بود که گویا می دانستند به دیدار معبودشان می شتابند. به شخصه معتقدم که شهدای ما بدون استثناء علم به شهادتشان داشتند و از آن آگاه بودند. در واقع شهادت یک امر انتخابی بود. به این معنا که شهدای ما شهادت و همجواری با حضرت حق را انتخاب می کردند و خداوند متعال نیز شهدا را انتخاب می نمود . 

شما چند سال در ستاد معراج الشهدا خدمت می کردید؟

از همان ابتدای جنگ یعنی شکست حصر آبادان تا عملیات مرصاد در غرب که در واقع آخرین گام های جنگ نیز محسوب می شود. 

خود شما نیزدر روند شستشو و تطهیر این ۳۷۰ شهید شرکت داشتید؟ منظورم این است که به شخصه آنها را شستشو و غسل می دادید؟

بله. یکی از وظایف من همین تطهیر برخی از شهدا بود. بخصوص شهدایی که شرایط خاصی داشتند. ما در اینگونه موارد از روحانی حاضر در آنجا در خصوص نحوه غسل و مسایل شرعی آن سوال می کردیم و بعد تازه کارمان را شروع می کردیم. 

منظورتان از شرایط خاص پیکرها چه نوع شرایطی است؟  

خب برخی از جنازه ها شرایط عادی نداشتند که شاید اینجا نشود چندان از آن صحبت کرد. مثلا بدن برخی از آنها قطعه قطعه شده بود. من هماهنگ کننده اینگونه موارد بودم. 

و سخن آخر ...

روز ۲۵ آبان همانگونه که رهبر فقید انقلاب فرمودند روزی تاریخی و فراموش نشدنی در آلبوم افتخارات کشورمان محسوب می شود. روزی که دنیا مانندش را ندیده بود و احتمالا نخواهد دید. برای همین هم بود که این روز را روز ایثار و شهادت استان اصفهان نامگذاری کردند. اما به نظرم حق مطلب در مورد این روز آنگونه که باید و شاید ادا نشده و امروز بسیاری از جوانان و حتی هم نسلی های ما دیگر چیزی از آن روزها و آن خاطرات را به یاد نمی آورند. پس به نظرم باید برای پاسداشت رشادت های عزیزانی که همه چیز خود را عاشقانه و صادقانه برای این کشور و انقلاب و دینشان فدا کردند و همچنین برای یادآوری این برهه از تاریخ کشورمان برای نسل های آینده، تلاش بیشتری کرد تا در حافظه تاریخی مردم ثبت شود.

آیا این خبر مفید بود؟
خبرنگار:
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری موج در وب منتشر خواهد شد.

پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشد منتشر نخواهد شد.

پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر

دیدگاه

مهمترین اخبار

گفتگو

آخرین اخبار گروه

پربازدیدترین گروه