خبرگزاری موج کرمانشاه گزارش می دهد؛
شبی که زمین خواب کرمانشاه را شکست...
در شبی یخزده در آبان ۱۳۹۶، زمین درازمدتترین لرزش خود را در غرب ایران تجربه کرد و شهری آرام به میدانی از فریاد، خاک و اشک بدل شد. اما در همان تاریکی، روشنایی همدلی ایرانیان تابید.
، شبی سرد در بیست و یکم آبان سال ۱۳۹۶، زمین در غرب ایران به خود لرزید و قلب یک ملت را در بهت و اندوه فرو برد. زلزلهای به بزرگی ۷.۳ ریشتر، هنگامی که مردم سرپلذهاب، ازگله و روستاهای اطراف در آرامش شبانه بودند، زندگی هزاران نفر را برای همیشه دگرگون کرد. این واقعه، نه فقط فاجعهای طبیعی، بلکه نقطهای عمیق در حافظه جمعی ایرانیان شد؛ روایتی از درد، ویرانی و حماسه همدلی یک ملت در برابر رنج.

شب حادثه؛ گسست در سکوت شب
زلزله در ساعت ۲۱:۴۸ شب به وقت محلی رخ داد. کانون اصلی آن حوالی ازگله در استان کرمانشاه و در عمق حدود ۱۱ کیلومتر ثبت شد. قدرت زمینلرزه چنان بالا بود که سرپلذهاب، قصرشیرین، ثلاث باباجانی و گیلانغرب دچار تخریب گسترده شدند.
در آن شب، خانوادهها در آرامش بودند و کودکان در خواب ناز، که ناگهان زمین با غرش مهیبی لرزید. لرزش بیش از ۳۰ ثانیه طول کشید و با چندین پسلرزه شدید همراه شد. خانههای سنتی و سازههای قدیمی در چند لحظه فرو ریختند و شهر در تاریکی مطلق فرو رفت؛ صدای شکستن، فروریختن و فریادهای مردم زلزلهزده در تاریکی شب طنینانداز شد.
بر اساس گزارشهای رسمی، بیش از ۶۲۰ نفر جان باختند و بیش از ۱۲ هزار نفر زخمی شدند؛ سرمای سخت آبانماه، قطع برق و کمبود تجهیزات امدادی، شرایط را بحرانی کرده بود. هزاران نفر ساعتها زیر آوار مانده بودند و مسیرهای ارتباطی با ریزش کوه و تخریب پلها از بین رفت.
ویرانههای سرپلذهاب؛ روایت مادری تنها
سرپلذهاب، قلب حادثه بود؛ شهری که بیشترین حجم خسارت را متحمل شد و بیمارستان اصلی آن از مدار خدمات خارج گردید. در محلههای قدیمی، خانههای مردم به تلی از خاک و آهن تبدیل شد و خاطرات شیرین زندگی، در میان ویرانهها دفن گردید.
یکی از بازماندگان گفت: «ما همه خواب بودیم. صدای مهیبی آمد و خانه لرزید. وقتی بیرون آمدم، خانهام دیگر نبود. بچههایم… هیچ چیز نمانده بود جز سرمای استخوانسوز و بوی خاک».
در ساعات نخست، مردم با بیل و دستان خود زیر آوار را جستوجو میکردند. تجهیزات سنگین کم بود، اما انسانیت سنگینی میکرد. سرمای هوا نزدیک به صفر درجه بود و خطر هیپوترمی جان محبوسشدگان را تهدید میکرد.
حماسه همدلی؛ ایران در قامت یک خانواده
زلزله کرمانشاه، فاجعهای بود که ایران را به صحنهای از همبستگی ملی تبدیل کرد. در روزهای پس از حادثه، موجی از کمکهای مردمی از سراسر کشور روانه مناطق آسیبدیده شد.
اقلام حیاتی: هزاران چادر، پتو، وسایل گرمایشی، آب، مواد غذایی، دارو و بستههای کمکهای اولیه از سراسر ایران به کرمانشاه رسید. مردم بدون انتظار از دولت، خود راهی شدند تا دست مهربانی بر شانه هموطنانشان بگذارند. جادههای منتهی به سرپلذهاب، مسیر کاروانهایی از عشق و انسانیت بود.
سازمانهای دولتی و نظامی، از جمله هلالاحمر، ارتش، سپاه و بسیج نیز وارد عمل شدند، اما حجم عظیم کمکهای مردمی چنان بود که خود مردم مدیریت توزیع آنها را برعهده گرفتند. این بحران، چهره واقعی ملت را نمایان کرد: مردمی که در لحظات سخت، یکدیگر را تنها نمیگذارند.
قهرمانان در میدان؛ مسئولیت اجتماعی چهرهها
در کنار ملت، چهرههای برجسته ورزش و هنر نیز به میدان آمدند تا با اعتبار اجتماعی خود، امید را زنده کنند.
علی دایی ، اسطوره فوتبال ایران با اعلام شماره حساب شخصی خود، موجی از اعتماد عمومی ایجاد کرد. مردم میلیونها تومان کمک کردند تا خانههایی مقاوم و امن ساخته شود. وعده او فقط کمک فوری نبود، بلکه بازسازی پایدار بود. علی دایی با وجود موانع اداری و برخی مخالفتها، روستاهایی را از نو بنا کرد و نشان داد قهرمانی، فقط در زمین فوتبال معنا ندارد.
جواد خیابانی، گزارشگر صادق فوتبال با بغض و اشک در تلویزیون، صدای درد مردم شد. گزارشهای احساسی او، میلیونها ایرانی را برای کمک بسیج کرد. خود نیز در مناطق حضور یافت و در توزیع کمکها سهیم شد. رسانه در آن روزها، صدای مردم بود نه تصویر فاصلهها.
دیگر هنرمندان و ورزشکاران نیز به مناطق رفتند، نغمه امید خواندند، کمک رساندند و اندکی از رنج روانی را کاستند.
بازسازی و درسهای زلزله سرپلذهاب
زلزله سرپلذهاب تنها یک فاجعه نبود، بلکه هشداری علمی و اجتماعی بود؛ نشان داد که نادیدهگرفتن گسلهای زاگرس خطرناک است و مقاومسازی سازهها باید جدی گرفته شود. کدهای ملی ساختمان، بویژه مبحث هفتم درباره مقاومت لرزهای، نیازمند اجرا بود؛ زیرا سازههای سنتی و بدون اسکلت، بیشترین تلفات را داشتند.
بازسازی آغاز شد و خانهها از نو ساخته شدند. علی دایی و گروههای خیریه نقش اساسی در تسریع روند بازسازی داشتند. هدف، بازگشت به گذشته نبود، بلکه ساخت آیندهای ایمنتر بود؛ خانههایی مقاومتر برای نسلی که نمیخواهد دوباره همان درد را تجربه کند.
زلزله سرپلذهاب زخمی عمیق بر پیکر ایران بود، اما از دل آن، حماسهای انسانی متولد شد؛ ملتی که در سختیها یک خانواده است و در تاریکترین شبها، نور امید را زنده نگاه میدارد. یاد جانباختگان آن حادثه تلخ گرامی باد و نام قهرمانان همدلی ایران، چراغ راه آیندگان باشد.
ارسال نظر