به مناسبت هفته اردبیل اتفاق افتاد؛
گفت و گوی خبرگزاری موج با اولین تعمیرکار لوازم خانگی برقی در اردبیل
در روزگارمان کم نیستند کسانی که بیهیاهو و بیادعا ، سنگ بنای فردا را گذاشتهاند. یکی از همین نامداران خاموش، حاج حسنعلی یوسفی اردبیلیست؛ معلم و اولین تعمیرکار لوازم خانگی برقی که برای استان شدن اردبیل، با جان و دل دوید. به مناسبت هفته اردبیل بر آن شدیم تا با ایشان گفت و گویی داشته باشیم.

، چند وقت پیش که جارو برقی منزلمان نیاز به تعمیر داشت یکی از آشنایان تعمیرکاری را معرفی کرد و گفت در کار خود استاد است.
در همان ابتدای ورود با چهره ای مواجه شدم که گذر زمان ردش را بر اندام و رخسارش گذاشته. با موهای شانه زده سپید که از روزگار پرمسئولیتش رنگ باخته بود.
با این حال وقتی نتیجه کارش را دیدم دانستم که به راستی استاد کار است و در کار خود حرف ندارد.
حتی خرابی سیم جمع کن جاروبرقی را بدون اینکه من خواسته باشم و فقط از روی علاقه خود به حرفه اش تعمیر کرده بود و باورکردنی نبود که ریالی برای آن دریافت نکرد و گفت که به خواسته خود تعمیرش کرده است.
در این دنیای پر شتاب و حساب، این منش، کمیاب و نایاب است. همین خصلتها بود که باعث شد نامش در ذهنم حک شود و حالا در هفته اردبیل، او نخستین گزینهام برای مصاحبه بود. و منش خاصی که داشت باعث شد در ذهنم بماند که با کمال مهربانی و حوصله پذیرا شد.
حاج حسنعلی یوسفی اردبیلی جزو اولین های اردبیل است؛ معلم بازنشسته ای که همزمان با معلمی اولین تعمیرکار لوازم خانگی برقی نیز بوده است. متولد سال ۱۳۲۱ در کوچه طوی که تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس اردبیل، از جمله مدرسه کمال و دبیرستان صفوی تحصیل کرده و پس از سوم دبیرستان به همراه شیخ زاده و مجتبی نخستین روحی؛ پدر دکتر نخستین روحی وارد دانشسرای تربیت معلم تبریز شده است که همانجا خانه ای اجاره کرده و اتراق میکنند.
پدرش در سرای حاج احمد عطاری داشته، از همسایگانشان در دوران طفولیت به خانواده غفارزاده، دلجو، انواری، معبودی و زرگری در طوی اشاره میکند و از همکلاسیهایش به دکتر مصطفوی و منافزاده، که البته پس از مدتی به کوچه معماری و سپس به محله کرداحمد نقل مکان میکند.
به خاطرههای کودکیاش و روشن کردن فنر(فانوس) و زنبوری و قبل از آن سوزاندن تزه بر روی مشعل در دسته های عزاداری اشاره میکند و جارچیانی که با گفتن (کَرمه تزه نووت پولی) در کوچه پس کوچه های شهر پول آن را از مردم میگرفتند که اکثرا چند ریال بیشتر نبود.
حاج حسنعلی یوسفی اردبیلی میگوید: اولین بار که برق آمد از هر خانه ۱۵ تومان پول میگرفتند و سیم کشی میکردند نزدیک مسجد پیر عبدالملک میدان کوچکی بود که در آن موتور برق گذاشته بودند اما همه توان پرداخت این پول را نداشتند. به گفته وی قیمت یک کیلو گوشت در آن زمان ۳ تومان بود که خریدن همان هم برای مردم سخت بود به گونه ای که او حتی پس از ازدواج ۲۵۰ گرم گوشت میخریده که تنها کفاف دو روزشان بود.
عضو هیات پیگیری مسائل استان اردبیل
در خلال صحبتهایم با اولین تعمیر کار لوازم خانگی برقی در اردبیل به نکات جالبی رسیدم. اینکه وی عضو هیات پیگیری مسائل اردبیل بوده و در استان شدن اردبیل و احداث فرودگاه و گرفتن مجوز دانشگاه علوم پزشکی نقش داشته است.
کسی که بیش از ۱۵- ۲۰ بار با اتوبوس آن زمان در گرما و سرما و با هزینه شخصی به همراه مرحوم معماری، خزدوز، مرحوم آیت الله مروج، وهاب زاده ، مناف زاده و حاجی زاده به تهران سفر کرده وبا مرحوم هاشمی رفسنجانی و وزرای مربوطه برای استان شدن اردبیل دیدار کرده است.
خودش می گوید زمانی که استان شدن اردبیل در مجلس تصویب شد او و بقیه اعضای هیات پیگیری مسائل استان در مجلس حضور داشتند. شبش را هم مهمان آیتالله موسوی اردبیلی به صرف شام رفتند و همانجا نماز را به امامت آیت الله مشگینی خوانده و خرسند از به نتیجه رسیدن تلاششان سجده شکر گزاردهاند. و هنوز هم با تعریف کردن این ماجرا حس غرور در او دیده میشود و شوقی که در چشمانش مینشیند، دگرگونم میکند.
تلاش این هیات برای احداث فرودگاه هم نتیجه بخش شد که همزمان با آمدن اولین استاندار به اردبیل، مراسم کلنگ زنی انجام شده و احمدی نژاد هم به صورت اتفاقی در آن حضور یافته است.
در مورد دانشگاه علوم پزشکی تعریف میکند: سه سال طول کشید، تبریز میگفت دانشگاه آزاد لغو شود و به جای آن علوم پزشکی بیاید که ما قبول نکردیم.
او ادامه میدهد: پس از آن هیات ۲۰ نفره ای از تبریز آمد. مرحوم آیت الله مروج، آرام به ما گفت که اینها برای بهانه تراشی آمدهاند؛ هر چه گفتند قبول کنید، هیات تبریزی گفتند چند هکتار باید زمین داشته باشید. قبول کردیم . گفتند چند میلیارد هم باید پول اختصاص دهید، باز هم قبول کردیم. گفتند دفتر ندارید باید دفتر هم داشته باشید.
از سر ذوق و با لبخند می گوید: میانه ام با رئیس بنیاد شهید خوب بود از او خواستم اتاقی را در طبقه بالای بنیاد به دفتر موقت دانشگاه اختصاص دهد که قبول کرد و ما بلافاصله همانجا تابلو دانشگاه را نصب کردیم، پیر موذن هم شد مسئول پیگیری امور دانشگاه. فردایش گفت: آنچه وعده داده بودید عمل کنید زمین و پول و ....
به او گفتیم برو از تهران پیگیری کن و بارها رفت و تلاشهایش نتیجه بخش بود.
پیرمرد با تعریف کردن این مطالب انگار جانی دوباره میگیرد. میشود رد خوشحالی را به وضوح در چشمانش مشاهده کرد.
گویا بعد از به روی کار آمدن اولین دوره شورای شهر از این هیات خواسته میشود همچنان به کار خود ادامه دهند، اما مورد قبول اعضای هیات قرار نمیگیرد و پس از آن مسائل شهر به شوراها سپرده میشود.
کسی چه می داند شاید اگر همین افرادِ مصمم، پیگیر بودند، اوضاع شهر و استان بسیار بهتر از آنچه می شد که الان شاهدیم.
از حاج آقا یوسفی می پرسم چطور شد که با وجود شغل معلمی به پیشه تعمیر لوازم خانگی علاقه نشان داد؟ و او ریشه این علاقه را به دوران کودکیش ارجاع میدهد، زمانیکه باطری های خالی رادیو را بررسی میکرده و هر کدام که هنوز خالی نبوده، روی تخته نصب و به همراه لامپ کوچکی از آن برای روشنایی منزلشان استفاده می کرده که برق نداشت.
او می گوید: حتی یکبار دوستم بهروز بنایی گفت: نقشه ساخت موتور جت هواپیما را پیدا کرده است.
مصمم شدهاند که بسازندش. اما وقتی با قطعه ساز صحبت کردهاند، متوجه شدند که هزینه ساخت قطعات به اندازه پول یک خانه است و بعد منصرف میشوند.
خودش در همان دوران دبیرستان زنگ اخبار ساخته و دوستش وسیله ای که میتوانسته صدایی مثل موسیقی را همزمان در چند خانه پخش کند که ژاندارمری جلوی ساختش را میگیرد. بهروز بنایی هم بعدها در صدا و سیمای تهران مشغول به کار میشود.
حاج حسنعلی یوسفی اردبیلی در دوران دبیرستان سیم کشی را کامل یاد گرفته است، در مدرسه ای که رئیس آن همان غفارزاده همسایه بود.
وی میگوید: سیم کشی مسجد ججین و ساختمان روبروی مسجد جامع و ساختمانهای دیگرِ شهر، سیم کشی مساجد روستا و تمام سیم کشی شهر گرمی از خانه، مغازه و مساجد همه را انجام می دادم. بعد از ۱۵ سال از آمدن برق به اردبیل، دیدم مردم برای تعمیر لوازم خانگی مراجعه میکنند. این شد که به تهران رفتم و نمایندگی لوازم خانگی با برندهای مختلف را پیدا کردم.، از هرکدام قطعاتش را خریدم و نحوه باز کردن و بستن آن را فرا گرفتم و بعد در اردبیل کارم را از سیم کشی به تعمیرکاری تغییر دادم البته در کنار معلمی؛ امرسان بود و ناسیونال و جنرال و پارس خزر...
با چهره ای مطمئن ادامه می دهد: آنقدر چرخ گوشت پارس خزر مدل ۱۰۰۰ تعمیر کرده ام که چشم بسته میتوانم باز و تعمیرش کنم.
و ادامه میدهد: در بازار مغازه داشتم با دو تا کارگر که کمک میکردند. یکی از شاگردانم برادر دکتر مسنن بود و کارمند صدا و سیما که بعدها به تهران مهاجرت کرد و دیگری احتشام راثی که معلم بود و فوت کرد. دستمزدم هم از ۲۰ تومان برای تعمیر سماور برقی شروع می شد تا ۲۰۰ تومان برای جاروبرقی.
در پایانِ صحبتها، حاج حسنعلی یوسفی از وضعیت فعلی اردبیل گلایه میکند و معتقد است: پیشرفت استانهای دیگر بسیار بیشتر از اردبیل اتفاق افتاده چرا که قبل از استان شدن، تبریز بودجه چندانی در اختیار شهر نمیگذاشت و بعد از استان شدن نیز قرار گرفتن افراد در جایگاهی که شایسته آن نیستند به عقب ماندگی اردبیل دامن زده است. توصیه اش به جوانان که از کار نترسند و مهارت یاد بگیرند و از رویای پشت میز نشینی دست بردارند.
عمرش مستدام و درود میفرستیم به روان پاک فرزندش؛ شهید ورزشکار بهنام یوسفی.
ارسال نظر