English

رییس انجمن جلوه های ویژه میدانی سینمای ایران در خبرگزاری موج (۲):

ایران کارگردان اکشن ندارد/تفاوت بدلکاری با جلوه های ویژه

ایمان کرمیان در مورد تفاوت جلوه های ویژه میدانی با بدلکاری و جلوه های ویژه بصری و چرایی عدم افزایش جایزه بدلکاری به جشن خانه سینما سخن گفت و باز هم از اختصاص سهم همکارانش از کاندیداتوری و جایزه جلوه های ویژه به بدلکاران انتقاد کرد.

ایران کارگردان اکشن ندارد/تفاوت بدلکاری با جلوه های ویژه

سرویس فرهنگی خبرگزاری موج-محمدصالح حجت الاسلامی: ایمان کرمیان ، رییس انجمن جلوه های ویژه میدانی سینمای ایران و برنده سیمرغ بلورین بهترین جلوه ویژه میدانی برای فیلم ماجرای نیمروز2: رد خون در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر مهمان خبرگزاری موج شد.

وی در بخش اول این نشست صمیمانه که اولین گفت‌وگوی تفصیلی رسانه ای او بعد از ماه ها و برگزاری جشنواره فیلم فجر محسوب می شد به نکات قابل توجهی در مورد حواشی جشنواره فیلم فجر و مسائل صنفی پرداخت. در بخش دوم این گفتگو، کرمیان درباره تفاوت جلوه های ویژه میدانی و بصری و لزوم و نحوه به کارگیری هر کدام از این جلوه ها در فیلم ها و تفاوت جلوه های ویژه میدانی با بدلکاری پرداخت ضمن اینکه باز هم نسبت به اهدای جایزه بدلکاری از سهمیه جلوه های ویژه میدانی در جشنواره فیلم فجر انتقاد کرد؛ که مشروح آن را در ادامه می خوانید.

 

آقای کرمیان لطفا کمی درباره مواردی که ممکن است جلوه های ویژه بصری با کار شما تداخل پیدا کند یا اشتباه گرفته شود، صحبت کنید.

اینها چون تفکیکی در سینمای ما ندارد و عموما آگاهی ها نسبت به آنها پایین است، در قضاوت ها به مشکلاتی برمی خوریم. حتی اگر خود من هم برای قضاوت فیلم ها دعوت شوم، شاید بدلیل اشراف نداشتن کامل، نتوانم به خوبی تشخیص بدهم؛ بنابراین بهتر است که مشورت کنیم. به عنوان مثال وقتی صحبت از رفله نور آتش در صورت نفرات در فیلم ماجرای نیمروز 2 می شود عده ای ممکن است بگویند که با جلوه های بصری ایجاد شده اما مگر می شود در چنین فیلمی این کار را با آن شیوه انجام داد و این همه نور طبیعی انفجار را در روی صورت بازیگران نشان داد. من برای هرکدام از آنها، فوگاز (انفجار گاز خارج از کادر) زده ام و مگر می شود چنین فیلمی و انفجارهای میدانی اش را با انفجار پشت میز و بوسیله کامپیوتر کار کرد؟

قصد ندارم که کسی را آزرده کنم و اگر صحبتی می کنم صرفا برای یادآوری است. حتی چند ماه پیش هم در مصاحبه ای به این موضوع اشاره کرده بودم که تشخیص همه این مسائل سخت است اما می شود در موردش سوال کرد. در جشنواره فجر امسال شاهد بودیم که جلوه های ویژه بصری سینمای ما پیشرفت بسیار زیادی کرده است. به عنوان مثال آقای سینا قویدل در ماجرای نیمروز 2 همه فضای شهر و بازار در عراق را با جلوه های کامپیوتری ساخته است که در نوع خود یک پیشرفت برای سینمای ما به حساب می آید.

نکته مهم این است که جلوه های ویژه میدانی و جلوه های ویژه بصری (کامپیوتری) هیچ ربطی به هم ندارند و کاملا متفاوت از هم هستند. یکی از این رشته ها در سر صحنه و در میدان اجرا می شود و دیگری در پست پروداکشن و پشت میز و با کامپیوتر اتفاق می افتد. سه سال است که من، بعد از آن اتفاق جشنواره سی و چهارم که دوستان در یک اتفاق بی سابقه کاندیداهای این دو رشته را با هم معرفی کردند، این مساله را بارها توضیح داده ام. شما بگویید چطور می شود که من را در کنار چهار نفر دیگر قرار دهند و قضاوت کنند در حالی که هیچ ارتباطی بین تخصص ما و نحوه عملکردمان وجود ندارد. من در آن دوره هم جایزه گرفته ام اما هنوز پاسخی برای سوال خودم نیافته ام. هنوز هم نمی دانم یک انفجار میدانی در کنار انفجاری که روی میز و پشت کامپیوتر ساخته می شود چگونه مقایسه شده اند و معتقدم با این روش هم به من و همکارانم و هم به هنرمندان عرصه جلوه های بصری اجحاف می شود.

من مسئول انجمن جلوه های ویژه میدانی هستم و باید از حقوق 66 نفر عضو این انجمن دفاع کنم؛ بنابراین به دفعات این نکات را تکرار کنم تا بالاخره صدایم به جایی برسد. شما می توانید به راحتی بررسی کنید که طی چهار سال، از سال 93 تا سال 97، چه مقدار جلوه های ویژه بصری کمک حال جلوه های ویژه میدانی بوده؟ این قدر که جلوه های بصری، صحنه (یعنی دکور)، هیچ کمکی به جلوه های ویژه میدانی نکرده است. نمونه بارزش ساخت دکورهای متعدد در فیلم سینمایی بادیگارد (که آن قلعه ابتدای فیلم نمایش داده می شود)، فیلم شعله ور، فیلم چ، فیلم رسوایی 2  و تعداد بسیار دیگر این موضوع به خوبی دیده می شود.

من کسی هستم که به رغم اینکه ممکن است برخی از دوستان تهیه کننده و یا کارگردان نارحت شوند، اصرار دارم که جلوه های میدانی به معنی واقعی سر صحنه انجام شود. به عنوان مثال شما در صحنه ای از فیلم ماجرای نیمروز 2 که اعضای منافقین اقدام به خودکشی می کنند، تمام انفجارها را بین سه دختر خانم به معنی واقعی انجام داده ایم بدون اینکه خالی بر سر و صورت کسی افتاده باشد. من جزو آن دسته از افرادی هستم که می گویم هر چیزی را که می شود سر صحنه انجام داد، انجام دهیم چرا که بعدا کار بسیار سخت می شود؛ چرا که شرایط بسیار تغییر می کند. به عنوان مثال حس بازیگر در زمانی که کنارش انفجاری صورت می گیرد تا زمانی که بدون هیچ انفجار واقعی از او بازی می گیرد تا بعد این انفجار را به صورت کامپیوتری اضافه کنید، قابل قیاس نیست.

آیا به عنوان مثال در فیلمی مثل ماجرای نیمروز 2 می شود همه اتفاقات صحنه های جنگی را پشت میز انجام داد؟ و اگر بشود آیا تماشایش لذتی برای مخاطب دارد؟ یا صحنه های فیلمی مثل تنگه ابوقریب را می توان در پست پروداکشن کار کرد و آیا حس بازیگر در می آید و به بیننده منتقل می شود؟ دوستان سعی می کنند به سمت جلوه های بصری بروند من هم نمی گویم که این کار بدی است اما حرف من این است که لطفا به هر دوی این رشته ها و تخصص احترام بگذارید. جلوه های ویژه میدانی از بعد از انقلاب همپای سینمای ایران و انقلاب رشد کرده، گواهش هم فیلم های متعددی است که ساخته شده اند. بعضی ها می گویند که جلوه های میدانی ما از سینمای دنیا عقب تر است! آیا همه چیز سینمای ما در حد استانداردهای روز دنیا است و تنها نقطه ضعفش ما هستیم؟ حداقل با قدرت و اطمینان می توانیم بگوییم که همکارنم در این رشته، در منطقه و کشورهای همسایه مشغول کار و فعالیت هستند. همین الان فیلم اقای شورجه در الجزایر در دست تولید است و به خود من پیشنهاد همکاری دادند که به دلیل اینکه مشغول فیلم ماجرای نیمروز 2 بودم نتوانستم بپذیرم و یکی دیگر از دوستان کار را انجام داد. آیا نمی توانستند برای آن کارکسی را  از کشورهای اروپایی همچون فرانسه، یا هالیوود و بالیوود بیاورند؟

لطفا به تخصص هم احترام بگذاریم و توجه کنیم که در همین فضا جلوه های میانی ما در حال رشد و پیشرفت است. این دو رشته را از هم جدا کنیم و هر کدام را به طور حرفه ای و تخصصی بسنجیم.

ایمان کرمیان

وقتی فیلم دوئل ساخته شد، در یک جلسه نقد و بررسی آقای درویش در پاسخ به سوال من در مورد اینکه چرا صحنه های انفجار را مانند اکثر فیلم های دنیا، به صورت کامپیوتری نساخته اید گفتند که به دلیل این که در زمان ساخت این فیلم،  تکنولوژی اش وارد نشده بود و در واقع صحبتی از کیفیت کار نکردند. اما شما استفاده از لزوم استفاده جلوه های بصری در امثال این فیلم را رد می کنید.

من قطعا این نظر را باید رد کنم. ببینید من دستیار آقای روزبهانی در فیلم دوئل بودم. آیا شما فکر می کنید که اگر این صحنه ها کامپیوتری اجرا می شد، مخاطب آن لذتی را که در 45 دقیقه از این فیلم با تماشای صحنه های انفجار و ... می برد، باز هم تجربه می کرد؟ حتما به خوبی می دانید که تقریبا در مقطعی از سال 1995 به این طرف، سینمای دنیا به جلوه های بصری کامپیوتری روی آورد و دستاورد این رویکرد هم آثار شاخصی همچون جنگ ستارگان و یا مردان ایکس شد. در واقع زمانی 80 درصد آثار از جلوه های کامپیوتری استفاده می کردند اما چه شده است که در حال حاضر 40 درصد از آثار از جلوه های بصری کامپیوتری بهره می برند و 60 درصد دوباره به جلوه های میدانی رو آورده اند. این حرف من نیست بلکه در منابع معتبر دنیا ذکر شده است و باید یادآوری کنم که قطعا باید مطالعه داشته و به روز باشم و اگر اینگونه نباشد، باید به منزلم بروم و دیگر برایم کاری وجود نخواهد داشت.

من فکر می کنم در سینما «نشد» نداریم و با رعایت اصول ایمنی هر کاری را می شود انجام داد، اما سوال اینجا است که چه می شود حتی بیننده عام سینمای دنیا در مصاحبه ها می گفت که باورپذیری فیلم ها کم شده است. این نکته بسیار قابل تاملی است. بر همین اساس اگر همین فیلم دوئل با جلوه های کامپیوتری اجرا شده بود،آیا این باورپذیری را داشت؟ شاید می شد هواپیما واقعا پرواز نکند و با کامپیوتر اجرا شود اما آیا رد تیراندازی و رگبار هواپیمای کامپیوتری می توانست آن حس ها را در بیاورد.

پس چگونه است که در سینمای دنیا و بویژه فیلم های علمی-تخیلی انواع بازی ها و حس ها را در مقابل پرده کروماکی با حس های خوب شاهدیم؟ آیا این باورپذیر نشدن حس ها به ضعف بازیگران و یا کارگردانان ما بر می گردد یا مسائل دیگری در آن دخیل است؟

یکی از دلایل مهم تفاوت آنچه در دنیا اتفاق می افتد با سینمای ما در این است که آنها در این نوع آثار، کارگردان اکشن دارند. این کارگردان یک فیلم نامه دکوپاژ شده به همراه استوری بوردی کامل را دریافت می کند، تا به همراه تیمش پلان های مورد نظر را تصویربرداری می کنند، اگر این برداشت ها مورد تایید بود که کار ادامه پیدا می کند وگرنه با اصلاحاتی که توسط کارگردان گوشزد می کند، برداشت ها تکرار و ترمیم می شود. ما این امکانات را در کشور نداریم. در دنیا شرکت هایی برای اجرای جلوه های میدانی و کامپیوتری وجود دارد اما در ایران ما برای منفجر کردن یک خودرو با مشکل روبرو هستیم و به دلیل گرانی، ما مجبور می شویم که در بسیاری از موارد یک ماکت را منفجر کنیم. آیا به نظر شما انفجار یک ماکت با یک اتومبیل یکسان است؟ 

چرا می گویند که می خواهند از جلوه های ویژه کامپیوتری بیشتر استفاده کنند؟ به نظر من این تصمیم دو علت بیشتر ندارد یکی زمان و دیگری هزینه. در این میان شاید به عنوان یکی از گزینه های اصلی بحث امنیت هم مطرح شود گرچه به دیگران حق می دهم که این مسئله برایشان اولویت داشته باشد اما من اصلا این گزینه را قبول ندارم چرا که من می توانم یک ماشین را با چهار سرنشین و یا یک موتور را با دو سرنشین، در حال حرکت منفجر کنم بدون اینکه تار مویی از کسی کم شود. در میان دو گزینه دیگر؛ مسئله هزینه و بودجه را قبول ندارم چرا که به عنوان مثال سنگین ترین دستمزدی که من و چهار تا پنج نیرو برای یک جلسه کار دریافت می کنیم، دو و نیم میلیون تومان است اما تا جایی که من اطلاع دارم دستمزد یک ویژوآل کار، برای یک دقیقه شش میلیون تومان است. پس این هم محلی از اعراب ندارد و تنها گزینه باقی مانده زمان است که به هر حال برای یک صحنه انفجار دو روز زمان باید صرف شود. یا اگر انفجار یک خودرو را در نظر داشته باشیم دست کم به سه ساعت زمان نیاز داریم.

در سینمای ایران چیزی به اسم تعامل نداریم و گرنه اینجا است که جلوه های بصری باید به کمک ما بیاد و کمک کند تا کار زیباتری به مخاطب ارائه شود. در واقع در دنیا این تصاویر را جداگانه می گیرند و به کمک جلوه های بصری بر روی هم قرار می دهند و این همان تعاملی است که ما هنوز در سینمای خود به آن نرسیده ایم که اگر وجود داشت نه خطری کسی را تهید می کرد و نه باورپذیری اثر به مشکل می خورد.

ایمان کرمیان

خب؛ باز هم به این صورت هزینه تولید بالا می رود چرا که کل تیم آفیش خواهند بود...

می توانند نباشند و به برداشت پلان های دیگر بپردازند. یکی دیگر از مشکلات سینمای ما این است که برنامه ریزان ما در تلاشند تا اگر پروژه ای به یک ماه زمان نیاز دارد آن را در بیست روز انجام دهند تا بگویند که حرفه ای تر هستند. اما یک اعتقاد من این است که هر فیلمی به بازه ای از زمان نیاز دارد و هر کس که یک فیلم جنگی کار کرده باشد به خوبی می داند که یک انفجار چقدر زمان می برد و ده انفجار چقدر. اینجا است که باید باز هم به دلایل اینکه می گویم در فیلم ماجرای نیمروز 2 دستم باز بود و به راحتی کار کردم اشاره کنم و بگویم که من در تمام جلسات پیش تولید حضور داشتم و زمانی را که برای هر کار نیاز داشتم اعلام کرده بودم و برنامه ریز هم آن را لحاظ کرده بود. به همین دلیل است که آن کار در شصت و پنج جلسه فیلمبرداری انجام می شود و همه مقتضیات از قبل دیده شده بود.

اما در بسیاری از کارها، شب زنگ می زنند و می گویند فردا برای اجرای یک انفجار به سر صحنه بیایید در حالی که همه این مسائل در فیلمنامه وجود د ارد و مشخص است. من هم برای گذران زندگی به این شیوه تن داده ام اما هرگز جان خود و عواملم را به خطر نمی اندازم. به همه هم اعلام می کنم که من کار خطرناک انجام نمی دهم. پس نیاز به زمان کافی دارم و نه با مواد نظامی بلکه با مواد پیروتکنیک که خطری ندارند اما آماده سازیش زمان می برد، کار می کنم.

یکی دیگر از اشکالات موجود این است که متاسفانه هیچ موقع آن چیزی که در فیلم نامه می خوانیم سر صحنه اجرا نمی شود. به رغم اینکه زمان پرت زیادی سر صحنه وجود دارد اما به جلوه های ویژه که می رسد، به دلیل کمبود وقت بسیاری از آنچه در فیلمنامه وجود دارد حذف می شود. به نظر شما اگر انفجار بمباران هوایی از ده تا به یکی کاهش پیدا کند همان زیبایی وجود خواهد داشت؟

بعد از اتفاقی که در تولید فیلم سینمایی معراجی ها افتاد هجمه سنگینی به ما شد که جلوه های ویژه سینمای ما عقب است. من حتی به یکی از این دوستان اعلام آمادگی کردم تا به مناظره بنشینیم. در واقع باید ببینیم که بعد از دهه شصت چه پروژه هایی در سینمای ایران و چگونه انجام شده است. چگونه فیلم هایی مثل دیده بان، مهاجر، هیوا، دوئل و ... ساخته شده است در حالی که ادعا می شود عقب هستیم. اما واقعیت این است که ما در ادوات و تجهیزاتی که نداریم عقب هستیم نه در علم، توانمندی و یا تجربه بچه های جلوه های ویژه. عقب بودن ما در این است که سینمای ایران به جلوه های ویژه بها نمی دهد و جایی در چارت برنامه ریزی برای این کار نمی بینند در حالی که بستن دو بدنی به لباس بازیگر دست کم یک ربع زمان می برد.

متاسفانه در سینمای ایران قضاوت همکارانمان نسبت به ما زیاد است. من معتقدم کسی باید راجع به هر شغلی نظر بدهد و قضاوت کند که نسبت به آن شغل آشنایی کامل داشته باشد که در واقع اعضای همان شغل اصلح ترین هستند. من هم از فیلمبرداری، لنزها، گریم، نور و خیلی مسائل دیگر سر در می آورم و اصولا باید اینها را بلد باشم تا بتوانم کارم را به خوبی طراحی و اجرا کنم اما قرار نیست که هر کسی هر کاری را بلد است در آن دخالت کند. به عنوان مثال، خیلی ها به من می گویند این تیر و تخته برای ساخت کلید انفجار قدیمی شده است، چرا از ریموت استفاده نمی کنید. من توضیح می دهم که کنترل شده ترین و مطمئن ترین روش همین است، ریموت ممکن است عمل نکند یا حتی زودتر عمل کند، از طرفی دیگر ساخت یک ریموت نسبتا خوب در این برهه از زمان، دست کم چهار تا پنج میلیون تومان هزینه می برد و با کوچکترین حرکتی زمین می خورد و از رده خارج می شود. کدام پروژه ای حاضر به تقبل چنین هزینه ای هست؟

به جای قضاوت ما بهتر است در یک مناظره رو در رو و دوستانه به ما بگویند در چهل سال گذشته چه امکاناتی سینما برای ما فراهم کرده است که ما در قبال آن بازدهی نداشتیم. این نکات بسیار مهمی است.

تفاوت کار شما با بدلکاری چیست؟

در سالهای اخیر شاهد حضور جوانان مستعد، خوش فکر، کاربلد و خوش آتیه ای هستیم. خدا بیامرزد پیمان ابدی را که با ورودش به سینمای ایران بنیانگذار نقطه عطفی در آن شد. پیش از آن هم دوستانی بودند که تیم های بدلکاری داشتند و تمام سرتیم های بدلکاری حاضر سینمای ایران از دوستان عزیز ما هستند. ولی متاسفانه در سه چهار سال اخیر اتفاقات ناخوشایندی افتاده که من خیلی آن را از چشم دوستان در انجمن بدلکاری و طراحان بدلکاری نمی بینم اما احساسم این است که عده ای به دنبال این هستند که به نوعی به دنبال این هستند که به این دوستان بها بدهند و در جایی از آنها قدر دانی کنند اما آن جا، انجمن جلوه های ویژه و سهم اعضای آن نیست. ما در این انجمن عده زیادی داریم که سالها است که بیکار شدهاند؛ در حالی که ما سالها برای این عنوان و برند زحمت کشیده ایم.

سالها بود که ما سر صحنه چپ کردن ماشین، سوزاندن و پرت کردن آدم ها از ارتفاع و این قبیل کارها را خودمان انجام می دادیم؛ تا اینکه آقای علیرضا فتحی رییس وقت انجمن بدلکاران با انجمن ما تفاهم نامه ای را امضا کردند که بر اساس آن حیطه فعالیت این دو شغل متفاوت، از هم مجزا و تفکیک شد. در حالی که به عنوان مثال در فیلم تقاطع تصادف و چپ شدن ماشین کار تیم جلوه های ویژه با سرپرستی آقای روزبهانی بود که من هم دستیارشان بودم و هیچ بدلکاری هم سر صحنه نبود؛ اما پس از این تفاهم نامه برخی از این کارها صرفا به عهده بدلکاران گذاشته شد و قرار شد که ما در کار آنها و آنها در کار ما ورود نکنند.

حتی در تیتراژ نکته مهمی وجود دارد و می بینید که نوشته می شود طراح و مدیر جلوه های ویژه و طراح و مدیر بدلکاری. این به این معنی است که دو رشته از هم متفاوت وجود دارد. به هر حال من به عنوان مسئول یک صنف صحبت می کنم و اگر پاسخ منطقی وجود دارد به ما اعلام کنند.

من بارها در طی این سالها دیده ام در تیتراژ نام یک بدلکار را ذیل عنوان جلوه های ویژه درج کرده اند. ما تماس گرفته ایم و تقاضا کرده ایم که این عنوان را اصلاح کنند؛ چه اتفاقی می افتد که از تهیه کننده و کارگردان تا عوامل دیگر ابراز بی اطلاعی می کنند. این مسئله باعث کدورت بین دو انجمن می شود و در پی آن اعضای ما هم می روند در پروژه ها قرارداد بدلکاری می بندند که اتفاق بدی است. من از مسئولین، تهیه کنندگان و کارگردانان تقاضا می کنم که نظارت دقیقتری داشته باشند تا در بین اعضای یک خانواده اختلافی شکل نگیرد. حتی دوستان بدلکار نباید اجازه بدهند که چنین اتفاقی بیفتد تا امنیت شغلی هیچ کس با خطر مواجه نشود.

حال اگر ما در جشن خانه سینما و جشنواره فجر رشته ای به نام بدلکاری نداریم که بدلکاران جایزه بگیرند، آیا باید آنها را در سهم جوایز جلوه های ویژه میدانی سهیم کنیم بدون آنکه توضیحی برایش داشته باشیم؟ آیا واقعا جای جایزه و تقدیر از بدلکاران اینجا است؟ آیا با خراب کردن جایی برای قدردانی از جای دیگری، می توان از کسی قدردانی کرد؟ من موافق قدردانی از این عزیزان هستم و می گویم دبیر جشنواره از اختیارات خود استفاده کند و یک جایزه ویژه به این دوستان بدهد اما نه از سهم بچه های جلوه های میدانی!

شما در هیات رییسه جشن خانه سینما هم عضو هستید، آیا این موضوع صحت دارد که از این هنرمندان درخواست وجهی برای اضافه کردن این بخش به جشن خانه سینما شده است؟

من دوسه سالی است که در هیات رییسه جشن خانه سینما هستم و هرگز چنین چیزی را نشنیده ام و با قوت این شایعه را تکذیب می کنم. مهمترین مشکل بر سر راه این اتفاق این است که حتی دوستان سینمایی هم، جلوه های ویژه را فیلم جنگی می بینند در حالی که این طور نیست. با این استدلال اگر فیلمی انفجار ندارد، جلوه های ویژه هم ندارد! در حالی که اینطور نیست و این تعریف اشتباه است. در سال گذشته سه سریال بانوی عمارت، مینو و گشت پلیس از من به طور متوالی پخش شد و فقط مینو انفجار داشت اما جلوه های ویژه که منحصر به انفجار، چاشنی، تیر و ترقه نیست.

تعریف جلوه های ویژه میدانی به طور دقیق چیست؟

هر کار طبیعی و غیر طبیعی که سر صحنه نمی شود به طور طبیعی ضبطش کرد جلوه های ویژه میدانی است. مثلا مه، رعد و برق، گردباد، گرداب، باران، برف و طوفان پدیده های طبیعی هستند اما نمی توان سر صحنه به صورت طبیعی آنها را داشت و ضبط کرد. یا وقتی شیشه یا اشیایی همچون کاسه و بشقاب و .. به سر بازیگر می خورد و می شکند، یعنی جلوه های ویژه دارد. از این میان هر کاری که خطرناک است و در آن انسان حضور دارد؛ بدلکاری محسوب می شود. عنوانش هم جدا است: بدل کار، بدل بازیگر، کاراکتر.

ایمان کرمیان

حال بفرمایید چرا تا کنون برای افزودن جایزه ویژه بدلکاران در جشن خانه سینما اقدامی نکرده اید؟

جدای از آنچه که مطرح کردم، واقعیت این است که افزودن چنین بخشی مطرح شده اما، ما در این جشن، طی این سالها به سمت آکادمی شدن پیش رفته ایم یعنی به دنبال شکل گیری انجمن عالی هنرها و فنون سینمایی بوده ایم که سال گذشته استارتش زده شد و من هم عضو هیات رییسه و نماینده شاخه جلوه های ویژه در آن بودم. دوستان من برای نزدیک شدن این جشن به اسکار معیارهایی در نظر گرفته اند؛ اما نظر عده ای از ما این بود که ما هنوز فاصله زیادی تا اسکار شدن داریم. چرا که به عنوان مثال در اسکار به جلوه های ویژه میدانی که جایزه نمی دهند در حالی که جلوه های بصری جایزه دارد. ولی این جایزه را در واقع به فرد یا شرکتی می دهند که سوپروایزر یک پروژه است و هر دو این تخصص ها را در دل خود دارد و کلیت این صحنه های اکشن را هدایت می کند و آن سوپروایزر می تواند ایمان کرمیان، سینا قویدل، جواد مطوری، بهنام خاکسار یا محسن روزبهانی باشد این اهمیت ندارد بلکه مهم این است که چنین شرکت هایی وجود داشته باشند.

اینجا است که باید اشاره کنم به اینکه نبود چنین سوپروایزرهایی و تعاملی در سینمای ایران دلیل این است که چرا ما نمی توانیم فیلم های اکشنی همانند آثار امریکایی بسازیم.

نکته دیگر این که ما سینمایی بومی داریم. بر همین اساس سی و شش هفت سال در فجر و در بیش از سیزده دوره از نوزده دوره جشن خانه سینما، به جلوه های ویژه میدانی جایزه داده ایم. مگر حذف کردن این جایزه به سادگی امکان پذیر است؟ پس باید در ابتدا راهکارش را پیدا کنیم.

اضافه شدن جایزه جدیدی هم همین طور است و چون راهکار اضافه کردن جایزه این بخش را نداریم، می توانیم از اختیاراتی که دبیر و رییس جشن یا جشنواره دارد استفاده کنیم که الزامی هم بر انجام این کار در همه سال ها نیست بلکه هر سالی که یکی از این کارهای بدلکاری شاخص است می توانیم از آن به طور ویژه تقدیر کنیم.

تاکید  می کنم که چنین موردی را نباید کنار جلوه های میدانی کاندید کنیم چرا که به عنوان مثال، وقتی تنها پنج اثر را کاندیدای این بخش می کنید و به عنوان مثال منِ ایمان کرمیان در این بین به خاطر سه اثر کاندیدا باشم یعنی این که 60 درصد آرا به نفع من است و وقتی یک نفر را از بدلکاری به این بخش اضافه می کنند یعنی 20 درصد شانس را از یکی از همکاران من می گیرند و به بدلکاران می دهند و بر این اساس جلوی دیده شدن آن جلوه ویژه گرفته می شود. در حالی که می شود با قدردانی ویژه از بدلکاری شاخص، هم این عزیزان تشویق شوند و هم فرصت از صنفی که نامش در لیست جوایز وجود دارد گرفته نشود.

ما می خواهیم به جشنواره های بزرگ جهان نزدیک شویم در حالی که به جز اسکار، در سایر جشنواره های مطرح کاندیدایی معرفی نمی شود. اتفاقا همه مشکلات از همین ناحیه بوجود می آید چرا که معرفی نازدها به این معنی است که این اثر شایستگی بردن جایزه را داشته اما آن یکی کمی بهتر بوده است. وقتی سه فیلم من نامزد می شود یعنی هر سه آنها شایسته بردن جایزه بوده اند اما سلیقه هیات داوران یکی از آنها بوده است، بنابراین، اگر کاندیدایی معرفی نشود شائبه ای هم بوجود نمی آید.

من می خواهم یک سوال مهم بپرسم. چه اتفاقی می افتد که در جشنواره سی و چهارم فجر، جلوه های بصری و میدانی را با هم کاندیدا می کنید؟ شما به سکانس پایانی فیلم بادیگارد اثر ابراهیم حاتمی کیا، در تونل یا حمله انتحاری اول آن که در شکم افراد انفجار صورت می گیرد نگاه کنید و بگویید چرا محسن روزبهانی به خاطر این فیلم کاندیدا نمی شود؟ که من فیلم ویلایی ها را داشتم و آرش آقابیک با خفه‌گی و رگ خواب، حمید رسولیان با گشت 2  و چراغ های ناتمام، محسن روزبهانی با ماجرای نیمروز و ارشا اقدسی با سارا و آیدا حضور داشتند؛ و فیلم سار و آیدا یک پلان داشته که بازیگر زن صورتش را بر می گرداند، به شیشه می خورد و می شکند؛ با این تک پلان ساده کاندیدای جشنواره می شود. در حالی که صفر تا صد صحنه تصادف آن فیلم هم ساخته کامپیوتری دوست نزدیکم بهنام خاکسار است. اما چه می شود که سال بعد در دوره سی و پنجم در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده، همان شیشه ای که سال قبلش از ترکیه وارد می شده را ما در ایران می سازیم، اما دیده نمی شود. آن صحنه عظیم درگیری، آن همه زنجیر و گرزی که بر سر و صورت افراد در حرکت آهسته می خورد، دیده نمی شود و کاندیدا نمی شود؟! این سوال برانگیز است. چطور این اتفاق می افتد و معیارها چیست؟

شاید این حرف ها باعث شود که با من لج کنند و در دوره های بعد مرا کاندیدا نکنند و به من جایزه ای ندهند. که البته برایم اهمیتی ندارد و من جوایزم را گرفته ام اما قطعا اگر چنین اتفاقی بیفتد اولین کسی که متضرر می شود آن فیلمی است که از کاندیداتوری و جایزه محروم شده و امکان استفاده تبلیغاتی از این عنوان را نخواهد یافت. می خواهم بگویم درا ین داوری و انتخاب معیاری نداریم.

آیا این خبر مفید بود؟
خبرنگار:
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری موج در وب منتشر خواهد شد.

پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشد منتشر نخواهد شد.

پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ارسال نظر

آخرین اخبار گروه

پربازدیدترین گروه

وب گردی