رمان آمریکایی لاوینیا منتشر شد
رمان آمریکایی لاوینیا نوشته کاتلین گریسوم که توسط شهلا عزیز ترجمه شده منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری موج، نشر داستان رمان آمریکایی لاوینیا در حوزه ادبیات داستانی را منتشر کرد.
رمان «لاوینیا» نوشته کاتلین گریسوم است که شهلا عزیزی آن را ترجمه کرده است.
نویسنده در این رمان، بر اساس یک داستان واقعی و پس از سال ها تحقیق در باره آن به برده داری و رنج سیاهپوستان آمریکا پرداخته است.
گریسوم در موخره کتاب درباره چگونگی نوشتن رمان می نویسد:
چند سال پیش، من و همسرم یک مزرعه قدیمی را در ویرجینیا بازسازی کردیم. زمانی که درمورد گذشته آن مکان تحقیق میکردیم، من یک نقشه قدیمی مربوطه را پیدا کردم که در نزدیکیِ خانه ما، یک علامت بر روی آن دیده میشد: تپۀ سیاهان. با اینکه قادر به کشفِ ماجرای اصلی آن نبودم ولی تاریخشناسان محلی اظهار داشتند که احتمالاً داستان غمانگیزی در بر دارد.
ماهها این موضوع فکر مرا مشغول کردهبود. هر روز صبح از زمینهایمان پایین میرفتم تا به نهر میرسیدم و در آنجا غرق تفکر میشدم. هنگام برگشت و مواجهشدن با تابلوی تپه سیاهان باصدای بلند از خود میپرسیدم آنجا چه اتفاقاتی رخ دادهاست.
سرانجام یک روز صبح وقتی از پیادهروی برمیگشتم نشستم و طبق معمول روزانه به نوشتن پرداختم. چیزی که رخ داد مرا گیج و سر در گم کرد، در تخیلاتم صحنهای را میدیدم که مثل فیلم در برابرم واضح و روشن بود. شروع به نوشتن کردم و کلمات بیاراده روی کاغذ جاری میشدند. من رد پاهای یک دختر سفید کوچولو و وحشتزدهای را دنبال کردم که از پشت سر مادر بی تاب و پریشان خود از تپه بالا میرفت با رسیدن آنها به بالای تپه، از نگاه آنان، زن سیاهی را میدیدم که از شاخه یک درخت بلوط بزرگ آویزان است. مدادم را زمین گذاشتم و تحت تأثیر مسیر داستان قرار گرفتم. مقدمه مطبخ (نام رمان به زبان اصلی ) شکل گرفتهبود، گرچه همیشه مجذوب تاریخ قبل از جنگ های داخلی آمریکا بودم ولی از تصور بردهداری نفرت داشتم و همیشه از این موضوع دوری میکردم. با این همه چیزی نگذشت که پشت میز تحریرم نشستم و با فراموشکردن آن مطلب، شروع به نوشتن کردم.
چند هفته بعد، در میان صحبتی که با پدرم داشتم اطلاع یافتم که او در مورد اصل و نسب ایرلندی خود پیگیریهایی انجام دادهاست. در اواخر قرن نوزدهم، اجداد ایرلندی آن مرد، با کشتی به این طرف آب ها آمده بودند و در طول سفر پدر و مادر او هر دو مرده بودند. دو تا از برادرها همراه با خواهر کوچکشان در این بین جان سالم بدر برده بودند. خویشان آنها توانسته بودند سرنوشت پسرها را دنبال کنند ولی در مورد آن دختر کوچولو هیچ ردی نیافتند. از ارتباط پدرم با این داستان، بدنم یخ کرد. بلافاصله با تمام وجودم حس کردم که چه اتفاقی برای آن دختر رخ دادهاست. او به عنوان یک خدمتکار قراردادی، به املاک کاپیتان در ویرجینیا آورده شده و با سایر بردههای آشپزخانه در مطبخ به کار پرداخته بود. او اکنون پشت میز تحریر منتظر من بود. تحقیقاتم را شروع کردم. به دیدن مزارع زیادی در آن ناحیه و خصوصاً مزرعه پرستوود رفتم. روایتها و حکایات بردگی را در آن دوره زمانی مطالعه کردم. با آمریکاییهای آفریقاییتباری که اجدادشان برده بودند به گفتگو نشستم. ساعتها در کتابخانههای محلی موزه تاریخ سیاهان، جامعه تاریخ ویرجینیا و جنگل پاپلر وقت گذراندم. چندین و چند بار به ویلیامزبرگ مستعمراتی سر زدم. تا سرانجام شروع به نوشتن کردم. هر روز قسمت بیشتری از داستان برایم آشکار میشد و با پایان روز، که غالباً بصورتی هیجانی و احساساتی میگذشت به این فکر می کردم که روز بعد چه پیش خواهد آمد. و تنها زمانی وقفه در کار میافتاد که شخصیتها مرا به یک ماجرا و یا مکانی میکشاندند که هنوز در آن باره تحقیق نکرده بودم. در شماری از موقعیتها سعی کردم بعضی از حوادث را تغییر دهم (آنهایی را که بیش از حد آزاردهنده میدیدم) اما با این کار روند داستان متوقف میشد، از این رو همان طور که برایم فاش شده بود، داستان را شکل دادم و جلو بردم.
این کتاب با ۴۴۸ صفحه و شمارگان ۵۰۰ نسخه به چاپ رسیده است.
ارسال نظر